سه شنبه ۱۸ دی
اشعار دفتر شعرِ مجموعه غریبانه شاعر اصغراروجی(غریب)
|
|
بوی یاس
کرده ای درچشم جاری چشمه احساس را
روی امواج نگاه خود خلیج فارس را
|
|
|
|
|
رباعی
ارسال شده در تاریخ : 06 شهریور 1399 | شماره ثبت : H9412389
تابنده تر از خودت ندیدیم حسین
بخ
|
|
|
|
|
جزتوهرگزنشدم عاشق وشیدای کسی
نیست درباغ دلم رویش رویای کسی
هیچ کس مثل تواستوره
|
|
|
|
|
احساس خوشی دارم وقتی که تومی ایی
چون باغ بهارانی سرشارتماشایی
|
|
|
|
|
پشت سرشان خسته به راه افتادبم
ازظاهرشان به اشتباه افتادیم
|
|
|
|
|
اواره ترین کلاغ باغ پاییز
جامانده زکوچ داغ باغ پاییز
با من تو بخوان سرود تنهایی را
از پنجره ی اطا
|
|
|
|
|
به آهنگ النگویت
هنوز آواره ات هستم پریشان مثل گیسویت
اسیرم کرده یک عمری س
|
|
|
|
|
رخش پوشیده وگریان می رفت
تنش لرزان ونیمه جان می رفت
به جرم لقمه نان وحکم قاضی
به سوی کوچه ی زندان
|
|
|
|
|
سهم من از عشق تو فقط دل نگرانیست
دردیست که در شهرتوانگارهمگانیست
عمریست که چون سایه به دنباله توهس
|
|
|
|
|
زندگی در باغ چشم تو شکوفا می شود
با نگاهت دردل من شور برپا می شود
دربهار شاعران با تو غزل گل می
|
|
|
|
|
طعم لبهایت خیال انگیزوشاعرپروراست
دردلم با عشق تو حال وهوایی دیگراست
|
|
|
|
|
ان روز تمام کربلا درتب بود
باران عطش دراسمان لب بود
مردی که پیام خون را با خود برد
سالارتمام مرده
|
|
|
|
|
فروغی پر تو افکنده سراسر بام دنیارا
در آغوش صبا بینی دم پاک مسیحا را
فرشته خ
|
|
|
|
|
آن شب علی در سوگ زهراگریه می کرد
هردیده تاپهــــــنای دریا گریـــه می کرد
مهرِ فروزانِ ب
|
|
|
|
|
شب است وبی تو بیتابم دلم آ غوش می خواهد
لبم از شط لبهای تو صدها نوش می خواهد
|
|
|
|
|
گیسوانت شب یلداولبت چون رطب است بی توهرکوچه ی رگ بازگرفتارتب است
روز آخرشده هنگام اذان
|
|
|
|
|
اشکها آهسته می لغزند بررخسارم امشب
آتشم خاکسترم بیتابم وتبدارم امشب
درکویر انتظارت سوختم بانوی بار
|
|
|
|
|
چه کرده بادل من نیزه های تیز مژگانت
زده آتش بدان جانی که خواهم کردقربانت
شدم مات ازنگاه دلر
|
|
|
|
|
گیسوانت شب یلداولبت چون رطب است
بی توهرکوچه ی رگ همیشه سرشارِ تب است
روز آخرشده هنگام اذان
|
|
|
|
|
در آن شب تا صدای اقرا در غار حرا پیچید
سروش آسمانی تا دل بی انتها پیچید
|
|
|
|
|
اشگها آهسته می لغزند بررخسارم امشب آتشم خاکسترم ب
|
|
|