چه کرده بادل من نیزه های تیز مژگانت
زده آتش بدان جانی که خواهم کردقربانت
شدم مات ازنگاه دلربای کیشِ زیبایت
خلیج فارس جوشید از جنوب گرم چشمانت
رهایم درعطشزار سراسر سوز تنهایی
سراب آلوده واماندم پریشان دربیابانت
به سامان کی رسدآشوبگاه سینه ام بی تو
مگیر ازمن نگاهت را توای جانم به قربانت
نشدسهم من از تو جز غزلهای پریشانی
تور فتی درنگاهم سوزغمها ماند وبارانت
دلم راآب وجاروکرده ام ازشوق می آیی؟
گره خوردست احساسم به مهرگرم دستانت
وجودم سالها ازعشق شیرین تولبریز است
مگرمرگ ازدلم بیرون کندآن عهدوپیمانت
تواز من دوری ودردوریت دریای اندوهم
دل آزرده پریشم مثلِ گیسوی پریشانت
خلیج چشمهایت دردلم طوفان به پا کرده
مرادریاب ازاین امواج ای دستم به دامانت
غریب امشب غزل گل می کنددرباغ تبریزش
که بوی شهریار عشق می پیچدبه دیوانت
باسلام درخوانش مصرع دوم بیت دوم به دلیل اسم مقدس خلیج فارس باید باید به گونه ای خواند که لغزش خفیف وزنی نباشد باتشکر