سه شنبه ۴ دی
اشعار دفتر شعرِ سکوت صدا دار شاعر مهدی حصاری
|
|
ای خشک شوی بر لب من ریشه ی لبخند
جان و جگرم سوخته از خنده ی تلخند
|
|
|
|
|
سفره یِ هفتسینِ این خانه
بی تو عطرِ بهار کم دارد
|
|
|
|
|
میانِ آسمان تنهایی ای ماه!
چه سودی دارد این زیبایی ای ماه؟!
|
|
|
|
|
به باران بی چتر وُ سقف ات قسم
که من هم به سهمِ خودم می رسم
|
|
|
|
|
حرفی برای گفتن اگر مانده، گوشی برای شنیدن نیست
از هر کجای حادثه برگردیم، راهی برای رسیدن نیست
|
|
|
|
|
آمدی تا که چراغ شب تارم باشی
لحظه ی مرگ غریبانه کنارم باشی
|
|
|
|
|
غزال من تو که رفتی ، غزل بهانه گرفت
بهانه های جدایی ز دل جوانه گرفت
|
|
|
|
|
من آن زندانی ام در چشم هایت
که در دل میل آزادی ندارد
چنان ویرانه کردی خانه ام را
که امیدی به آباد
|
|
|
|
|
سیر نمی شود دلم، هر چه نگاه می کنم
مانده ام و نمی روم ، عمر تباه می کنم
|
|
|
|
|
با من به قدر این دم آخر صبور باش
یک جرعه مانده تا ته ساغر، صبور باش
|
|
|
|
|
نگاهت می کنم گاهی خودت امام نمیدانی
خیال آهسته می بوسد لبانت را به آسانی
|
|
|
|
|
از تو ممنونم که با من صبر کردی، مهربان بودی
در قفس رویای پروازم میان آسمان بودی
|
|
|
|
|
با معجزه ی شعر تو گویا شده ام من
ای شمس من! عاشق به تو گویا شده ام من
|
|
|
|
|
بعد از تو از این بودنم، حالم بهم خورده
انگار مدتهاست در من ، یکنفر مرده
|
|
|
|
|
تو ماهیگیر و من کرم سر قلاب، خوشبخت ام
همینکه با توام حتی ته مرداب، خوشبخت ام
|
|
|
|
|
ای صاعقه اینبار بزن خشک و ترم را
از ریشه بزن، عمر کم و بی ثمرم را
|
|
|
|
|
بعد از تو مادر تا ابد تنها ترینم
ای کاش هرگز بی تو دنیا را نبینم
|
|
|
|
|
بی تو هر شب چشم من درگیر باران می شود
مرد رویاهای تو، مرد خیابان می شود
|
|
|
|
|
ستاره چین شده ام در هوای آمدنت
چه مانده نذر نکردم برای آمدنت؟
|
|
|
|
|
تنهایی ام درمان ندارد، زخم کاریست
از روزگار با تو بودن ، یادگاریست
|
|
|
|
|
در چشم های تو خیره، نگاه باد
دل بست و زندگی اش را به باد داد
|
|
|
|
|
بیچاره من که با همه ی سخت جانی ام
محتاج مرگ راحت و آرام و آنی ام
|
|
|
|
|
حالا که شیر از نفس افتاد و رام شد
شلاق دوری تو به جان اش مدام شد
|
|
|
|
|
افسانه ی مجنون به لیلا نرسیده
چون قایق دلتنگ به دریا نرسیده
|
|
|