چهارشنبه ۲۸ آذر
اشعار دفتر شعرِ رزاس شاعر حسن گائینی (رزاس)
|
|
✳عصیان
خوب ها آمدند
بدها...نیز می آیند
دیواری از رذالت
در برابرم قد کشیده است
|
|
|
|
|
نه اول
نه آخر
نه آب
نه آتش
نه ایمان
نه کفر
از کجا آوردمت ؟
که از تو
ـ بوی جان آمد
|
|
|
|
|
باد خطابم می کند
و
سنگ ؟!
فهــم جهان را میان دستانم میکارد
|
|
|
|
|
☀سایه ها
یک سایه
یک رویا
یک فریب
یا نگاهی از پنجره
|
|
|
|
|
آنکه
مسخ شد
بیگانه نیست...
عاشقیست
ـ بی بخت
که
دلش...
گم شد!
در هم شکسته
بی ثمر
|
|
|
|
|
تا زیبایم
سزاوار پرهیزم
پیران را ابلیس رها میکند !
باورم
آمرزشم میدهد
و باز گناه
نوید بخت می
|
|
|
|
|
چوه ماه
در کمین شب
به انتظار تاریکی ام
|
|
|
|
|
به امتناع خویش
کدامین
بی نهایت را
بیــــــــــفزایم
آنگاه که تاریخ
مرا شکاند...
ساده شد
|
|
|
|
|
✳✳سر اندیب
کریشنای عزیز
ای آتش بی پایان
تو ای مهرگانِ همهٔ نیکی ها
من سوختم
|
|
|
|
|
دلم میخواد...
آواز بخونم
شنگ باشم... ، لول ُ و ملول
می بینی ؟! اصلأ نمـــیشه...
تو شنگـــ
|
|
|
|
|
دارم غوطه میخورم
آب ها...
چون توده های ابر
|
|
|
|
|
دلم میخواد...
آواز بخونم
شنگ باشم... ، لول ُ و ملول
می بینی ؟! اصلأ نمــ
|
|
|
|
|
وقتی که دیگر
صدای تازه ای نیست
سطحی زرّین
بر تو می نگارند
|
|
|
|
|
مهراوه ام
ای وا ژه های مسخ عریانی
به
همهٔ انتظاری ...
که در
حسرت فرو شد
و به آهی
|
|
|