جمعه ۲۲ فروردين
اشعار دفتر شعرِ میش بَند،در دست خواب آلوے شهر شاعر ابراهیم نصیری(رفیع)
|
|
خوب باشیم. و خوب ببینیم. تا خوب باشند و خوب ببینند.
|
|
|
|
|
بیشتر اوقات در خود اسیر هستیم و باید برای ازادی بسیاری از تابوهای خودساخته رو بشکنیم.
|
|
|
|
|
در شهر یک نفر تو را بفهمد کافیست.
|
|
|
|
|
عشق با توجه به نیازهای جدید بشری باید با شرایط و توان دو طرف سازگار باشد. و عشق باید عقلانی و منطقی
|
|
|
|
|
میگذره و وقتی که به خودت میای،نمیفهمی چطور گذشت. و چه کارهایی که میتونستی بکنی و نکردی. و اینا میشه
|
|
|
|
|
گاه وقتی زندانی بودن بهتر از زیستن در دنیای آدم هاست.
|
|
|
|
|
وقتی به مرحله سی زندگی می رسی چالش عظیمی به راه می افتد که تو باید با پذیرفتنش باقی راه زندگی را با
|
|
|
|
|
انقدر غرق در بازی می شوی،تا فراموش کنی که هستے
|
|
|
|
|
برای انانکه که خود فاحشه هایی روانی هستند.ولیکن ......
|
|
|
|
|
انها که دارند و انهایی که ندارند.
|
|
|
|
|
کسانی که می توانند امید باشند.
|
|
|
|
|
قدر داشته هامونو بدونیم..بر نداشته ها بتازیم،برد یا باخت مهم نیست،مهم تاختنه
|
|
|
|
|
دروغهایی که باورمان شده است که راست هستند
اما.......
|
|
|
|
|
هیچ وقت سعی نکنیم از نقطه ضعف کسی برای تصاحب عشقش استفاده کنیم
|
|
|
|
|
شعر راجب مادرانیست که کوه رنج و درد هستند،و کودک هایی که ارزویشان این است:کاری برای مادرانشان انجام
|
|
|