سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 5 آذر 1403
  • روز بسيج مستضعفين، تشكيل بسيج مستضعفين به فرمان حضرت امام خميني -ره-، 1358 هـ ش
24 جمادى الأولى 1446
    Monday 25 Nov 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      دوشنبه ۵ آذر

      در خود نشسته

      شعری از

      ابراهیم نصیری(رفیع)

      از دفتر میش بَند،در دست خواب آلوے شهر نوع شعر قصیده

      ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۲ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۵:۱۱ شماره ثبت ۱۲۰۱۴۴
        بازدید : ۳۷۰   |    نظرات : ۸

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه

      به کجا رفتی ای دل، که تو خود نمی شناسی
      به عذاب شدی گرفتار، و به مرگ نمی هراسی

      تو به دیدی آن مه گل، و به خود فرو رفتی
      تو ز گفت و گوی ماندی، و تلف به پای مستی

      حیف تو را ز عمر خود نیست، که به پای اوی سوزی
      تو مرا نهیب بد خوی، شده جان به جان دوزی

      حال و روز او همه بد، و تو خود مقصر حال
      تو که اعتقاد داری، پس چرا نه ایدت فال

      مگر از قلب به قلبی که بُود همه به هم راه
      چقدش صبر بباید، که دراییت ازین چاه

      تو که اعجاز زمانه و به داشتنش امیدی
      شده ای جَلد وصالش، و ز هر کسی بریدی

      شده است که حال پرسی که دلش به دل خرید است
      یا که نه تو را نخواهد، تو نگو سخن پلید است

      تلفت ز حُسن گویی و چنان که کس دگر نیست
      عاقبت جنون ببینم و ندانیت فراغ چیست

      دل گذر کن از دو دیده و تو را به عقل رجوعی
      هر که چند بدانم عاشق ز تو عقل نبرده بویی

      به هراس فکندمت نه، تو هراس ندانیش چیست
      هیچ به خود فکر بکردی که دلش روانه کیست

      تو چو گیر به داد خواهی که به روز مرگ بینی
      که بگیردت دو تا دست،و‌ ز صبر ثمر بچینی

      تو نشین دل غمینم، بگذار رود چنین درد
      عمر تو تلف بباید،ز همی خزان دل سرد

      تو بدانیت که رحم چیست،و زمانه هیچ نداند
      و ز بعد مرگت ای دل سخن از طلب نخواند

      ببُر این رگ های باقی ،ز کم مانده به جانت
      تا که خوش ز جان ببینی، و سلامت است روانت


      😢😢😢😢
      😔😔😔😔
      🚶‍♀🚶‍♀🚶‍♀🚶‍♀
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      شاهزاده خانوم
      شنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۴:۳۱
      شعر سختی بود خندانک
      تو بدانیت که رحم چیست؟🤔
      تو چه گیر به دادخواهی؟🤔
      و ... خندانک
      درودتان خندانک
      محمد رضا خوشرو (مریخ)
      شنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۲۱:۴۹
      درود بر شما جناب آقای نصیری

      شعر خوش نقشی بود .
      خندانک
      محمد اکرمی (خسرو)
      شنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۰۹:۵۱
      درود جناب نصیری
      زیبا سرودید
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      محمد باقر انصاری دزفولی
      شنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۰۹:۵۱
      بسیا زیبا و شورانگیز سرودی بود
      قلم وزین همیسشه نویسا
      خندانک خندانک خندانک
      علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
      شنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۹:۵۰
      درود بر شما خندانک
      زیبا سرودید 💐💐
       غلامرضا شیبانی
      شنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۲۰:۱۸
      شاعر گرامی
      درود بر شما
      ⚘⚘🌺⚘⚘
      جواد کاظمی نیک
      يکشنبه ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۰۱:۲۲
      درودبرشما زیبابود 🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻
      💙💙💙💙💙💙💙💙
      🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵
      💐💐💐💐💐💐
      🌼🌼🌼🌼
      💟💟💟
      ❤️❤️
      ❤️🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻
      💙💙💙💙💙💙💙💙
      🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵
      💐💐💐💐💐💐
      🌼🌼🌼🌼
      💟💟💟
      ❤️❤️
      ❤️🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻
      💙💙💙💙💙💙💙💙
      🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵
      💐💐💐💐💐💐
      🌼🌼🌼🌼
      💟💟💟
      ❤️❤️
      ❤️
      آذر دخت
      يکشنبه ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۶:۲۶
      درود بر شما
      موفق باشید خندانک خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1