سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 30 فروردين 1403
    10 شوال 1445
      Thursday 18 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۳۰ فروردين

        فرزندان ناخلف

        شعری از

        ابراهیم نصیری(رفیع)

        از دفتر میش بَند،در دست خواب آلوے شهر نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۵ ۲۰:۲۴ شماره ثبت ۵۰۹۹۵
          بازدید : ۴۵۹۱   |    نظرات : ۱۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        ما مرد بودیم و همه از طایفه هایی عجیب
        جایی به نام این زمین،باهم،ولیک!کم هم غریب
        از آسمان امده ایم،یا هم نمی دانم کجا
        این گویند: از سه زاده ایم،یک مرد یک زن و خدا
        بر خاک قدم بگذاشته ایم،مادر لگد مال می کنیم
        از جان مادر می خوریم ،حقش، پامال می کنیم
        بر خاک مادر آب ریخت،آن آسمان که ابری است
        ریشه ب جان مادران، چشمت ببند!بی شرمی است!
        ،،،،،،
        خورشید پدر بود و تنش به تن مادران گرمی می بخشید
         . . .  فرزند هایی ضعیف و بی تکلم و بی عقل به دنیا می آمدند..
               و خوراک فرزندان دیگر می شدند
        ما فکرمان بزرگتر شده بود،
        جان های برادران و خواهرهایمان در ذره ذره وجودمان ریشه می دواند و ما انسان شدیم
         ما انسان شدیم،یک انسان بالغ و عاقل!
        یک وجه متمایز از حیوان
        ولیک حیف....
        پدر از یاد بَرفت و، مادر هم سهم پا
        شب پدر جایی دگر،مادر هنوز هم سرپا
        مادری دیگر گزیدیم از تن مادرِ خود
        ما عجیب شده بودیم،خود به خود سرور خود
        سلسله موروثی از طفلی به طفلی می رسید
        یک انسان دگر، بر جسم دیگر می دمید
        عشق امد،خط امد،اجتماعی شد پدید
        سروری کرد دیگری،تا ثروتی آورد پدید
        مادران غصب شدند و خون ها ریختتند به کین
        آدمی حکم می دهد، زندان،مرگ، مرتد ز دین
        ،،،،،،
        ما هنوز پدر بالای سرمان هست،وجودش به ما گرمی می بخشد،نبودش به ما تاریکی و سرما،اوی می سوزد و ما بزرگ می شویم،اما نمیشناسیمش.
        مادر به ما قدرت راه رفتن را یاد می دهد،در همه جا می توان مِهرش را دید،کوه ها، دشت ها،جنگل ها و هر جا که می توان پا گذاشت
        و ما هنوز هم دنبال مادران و پدرانی فانی هستیم.خود نیز فانی.
            لیک سلسله ادامه دارد،
        روزی حکومت خورشید و زمین برقرار خواهد شد،ولیکن در دنیایی زخم خورده و به تاراج رفته..
        گزیده اے از کتاب ,میش بَند،در دست خواب آلوی شهر
             
             ابراهیم نصیرے(رفیع بیرجندے)
        ۵
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        احمدی زاده(ملحق)
        جمعه ۳۰ مهر ۱۳۹۵ ۱۸:۰۰
        سلام و درود بر شما بزرگوار برایتان بهترین هارا خواهانیم شما گرانقدر عزیز می توانید در ساعات دیگر و اوقات فراغت خود همراه اعضا ی خوب و نجیب سایت در گروه تلگرام سایت ادبی شعرناب مارا نیز همراهی کنید خرسند می شویم انجا نیز در خد مت شما و باقی عزیزان باشیم . ادرس گروه تلگرام
        https://telegram.me/joinchat/BT-ee0FFF0G505Xl7udhIg
        منصور شاهنگیان
        پنجشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۵ ۰۸:۴۳

        با درودی صمیمانه :

        خندانک خندانک
        لیلا باباخانی (سما الغزل )
        پنجشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۵ ۱۰:۲۸
        سلام گرانقدر
        وزن و ردیف و قافیه را رعایت نکردید
        اما
        مضمون بسیار زیبا و ارزشمندی داشت خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مهدی (بوف کور)
        پنجشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۵ ۱۰:۳۶
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        علی غلامی
        جمعه ۳۰ مهر ۱۳۹۵ ۱۳:۰۳
        سلام بر شما
        گرچه در هنگام ارسال به گزینه قالب شاید توجه نکرده اید و غزل نوشته اید اما مطمئنا استادید و خوب می شناسید این ها را...کلامتان موسیقی خوبی دارد و اگر از طرف مخاطب با احساس و درست خوانده شود.شعرهای خوب جهانی شبیه همین متد شما نوشته می شوند یعنی یک معنا سوار بر بالهای احساس...درودها برادر خوبم و آموختم از کلام و احساس گرمتان
        خندانک خندانک خندانک


        تکتم آقابالازاده
        جمعه ۳۰ مهر ۱۳۹۵ ۲۳:۳۶
        سلام و درود خندانک
        خیلی خوووب بود خندانک
        و نوع نوشتاری خاص بود خندانک خندانک خندانک
        قلمتان جاری خندانک برقرار باشید خندانک خندانک خندانک
        ابراهیم نصیری(رفیع)
        شنبه ۱ آبان ۱۳۹۵ ۰۶:۱۲
        متشکر و دردوی فراوان بانوی گرامی خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0