شنبه ۲۳ فروردين
اشعار دفتر شعرِ باغ نور شاعر فاطمه خواجویی راد
|
|
غزل روشن كنم از چشم پاييز
چراغ واژه ها شد سهم پاييز
طلو ع ِدست هايي پر تبسم
بپوشاند به شادي
|
|
|
|
|
چترها وارونه٬
چشمه های ابند؛
حامل مهتابند.
|
|
|
|
|
اول ماه رجب٬
می شکافد علم از روی یقین٬
از نگاه حضرت عین الیقین.
|
|
|
|
|
تقدیم
این سه گانی
کودکی در کوچه
می نویسد مادر
شد شهید باور
|
|
|
|
|
به نام حضرت مادر سرودم
غزل را داغ از آخر سرودم
به این ایام و عاشورای مادر
دلم را باز تر بی در سرو
|
|
|
|
|
يك قطعه از مهتاب راان شب خريدند
ازايستگاه آسمان ،كوكب خريدند
طوفان مصنوعي به پا كردند بسيار
پاي ن
|
|
|
|
|
پاييز
ازشانه هاي آسمان فرياد مي ريخت
"جيغ بنفش "ابر هاراباد مي ريخت
هر شب شبيه سايه ي شب
|
|
|
|
|
بر شانه هاي آسمان پرواز مي كرد
با دست های عاشقش اعجاز
|
|
|
|
|
وسط هفته ها
در شب ِ سه شنبه ها
حجت ِپنجمین ،بیا....
با عرض تسلیت شهادت امام محمد باقر(ع
|
|
|
|
|
آسمان واژه ها با نام مولی پاگرفت
سوره ای از چشم باران بر دل صحرا گرفت
ریشه های خشک گندم در میان سب
|
|
|
|
|
رمضان تقویم ناب لحظه هاست
شور شیرین سحرگاه دعاست
رمضان فرمول ناب بندگی
پنج نوبت سجده ی دل ،بی ر
|
|
|
|
|
خضر چشمانت ،مسیر راه ِ رود
می شود همسایه با دستان ِ آب
عزم ابراهیم گشتی در شبی
تا عیان شد بارگاه
|
|
|
|
|
طرح یک پنجره را قاب گرفت
روی دیوار دلم آب گرفت
خاطرات کوچه های کودکی
در حضور شب ِمهتاب گرفت
|
|
|
|
|
میلاد عین عشق ایینه ها
میلاد تکثیر دمادم است
میلاد طور تجلی سر ان الله
نفس مسیحای مکرم است
امش
|
|
|
|
|
به نام خدا
نظم حدیث شریف کسا
خانه ای با ساکنان پاک ِ پاک
دوراز آن شد هر پلیدی ،گردو خاک
|
|
|
|
|
با شرار ِ آتش مهرت دلم
صد گلستان می شو د بی اختیار
شیخ اشراق نگاهت کم کمَک
جبر چشمانم شود بی ا
|
|
|
|
|
با دختر خورشید هر شب این دلم پر می زند
بر واژه های سبز چشمش این غزل در می زند
شور و نشاط هر ردیفش
|
|
|
|
|
در نگاهت کاروان انتظار
شد مقیم مهربان انتظار
کوچه های شهر دل شد زیر پا
تا ببیند ساربان انتظار
لح
|
|
|
|
|
بی سرو چشم وزبان می آید این دل
روح پروازش بده حلال مشکــــــــــــل
خش خش ِیک عصر ِ پاییزی می
|
|
|
|
|
موج می زد ساحل ِ دریا برای آســمان
تا شود سیراب ِ چشم با صفای آســـمان
ردّ ِ دستانش حریم ِ خلوت بو
|
|
|
|
|
صدها گل پاییز ،دمساز بهارست
با خش خش ِ فریادها ساز بهارست
یک جرعه از رنگ ِ لب ِ سرخ شقایق
برگونه
|
|
|
|
|
ساحل آرامش ِ دل از غدیر آمد
بر نگاه هر غزل ، شور کویر آمد
عشق از دست خدا سر می کشید آن شب
|
|
|
|
|
معجزه می کند
عصای نگاهت
در نیل چشمانم
|
|
|
|
|
زینبم گریه ها برای تو بابا نمی شود
چشم را باز می کند او
|
|
|
|
|
اکسیژن شعر
امشب برایت کوچه ای خورشید آوردم
شهد و ترانه از لب ِتوحید آوردم
آن قصّه ی رو
|
|
|
|
|
نیمه ی ماه خدا ! از شرق، کامل می شود
بر بساط ِ غربیان خورشید نازل می شود
از صفای صبح ِلبخند ِ
|
|
|
|
|
تا پاسخی به چشم ِ مست ِخراب دادند
غار ِ حرای شب را از دل جواب دادند
از التفات ِدستش ساقی شرا
|
|
|
|
|
امشب زچشمان ِ ترت مهتاب می خواهم
یک جرعه از صحن نجف ،ارباب می خواهم
در لحظه ی
|
|
|
|
|
(1):دیشب ستاره های دلم را چیدی
ولی آن را به خورشید ندوختی !!!!
تا طلوع ِدیگرغروب م
|
|
|
|
|
سرراهت کبوتر های حیدر
کنار بر که دل می زند پر
تویی یک جلو ه ی بی مثل و مانند
تو
|
|
|
|
|
نگاه کعبه روشن در نجف باد
صدو ده رکعت ایمانی علی جان
به کویت هر دلی چون شمع ِروشن
چراغ
|
|
|
|
|
فریاد بی صدا را نشنیده اید اینجا
از ساحلش چه دور است آن
|
|
|
|
|
طلوع طالع ِ یک چشم کاری
میان ِ کوچه هامان عشق جاری
برای رویش ِ قلب ِ شقایق
هزاران آسمان در
|
|
|
|
|
غم تنهایی دریا ...خدایا
نشسته بر دل ِ سقا ...خدایا
تو گویی آزروی هر شقایق
شده بر آب و بی ف
|
|
|
|
|
خدایا !آسمان ،اینجا گرفتــــه
امیدش را شبـــی ،لیلی گ
|
|
|
|
|
کوچه های شعر من دارد هوای آسمان
بر تنش هر قافیه باشد ردای آسمان
می سرایم شعرهایی سبز در گوش ش
|
|
|
|
|
بال در بال آسمان !یک نفس !اینجا
بی نفس گشته از دوریت بیا تا ما
تک تک ِ بیت های قصه ی خورشید
|
|
|
|
|
به نام خدا
1-
رگ هاي شقايق در تن زمين
توحيد را روشن مي كند
تا فرداهامان خدارا
در خشك
|
|
|
|
|
بركه اي از شوق مي ريخت آن روز
از دهان ِِ آفتابيــش! دريا
|
|
|
|
|
خلوت خالش ،خرابم می کند شهد ِ انگورش ،شـــــرابــم می کند پیچ در پیچ ِ چـــمان ِ هر چــــ
|
|
|
|
|
باز امشب خاطرات ِ پنجره در مي زند
جمع ياران و اديبان،همچون اخوانُ الصفا
|
|
|
|
|
اين غزل روشن كنارت! يا علي قلب ِ زهرا بي قرارت يا علي جرعه ي شهد ِ شهادت بر لبت فزت رب
|
|
|
|
|
امشب به بزم مهرتان مهتابيم كنيد همسايه با حوض ِ حضور ِآبيم كنيد با وسعت ِ تنهاييم بي رنگ ،رنگم
|
|
|
|
|
من به قدر قامت ِ يك گل مسلمان مي شوم يك قدم مانده به خود ،حيرانِ ِ حيران مي شوم ناله اي از
|
|
|
|
|
يا علي مدد تقويم ̗نيلوفرچرا؟مردابي است امروز پيشاني ̗خورشيد ̗من ،عنابي است امروز هم
|
|
|
|
|
كعبه امشب حاجي ِ كوي عليست قبلگاه هر دلي روي ٍ عليست زمزم انديشه رادر يك سحر قدر ٍ قربش ،قط
|
|
|
|
|
آب تشنه ي حضور دريا كوير تشنه ي حضور آب چه قدر آب مي شود رود از روبرو
|
|
|
|
|
در حريم بارگاهت ،اين غزل معنا شود قافيه بر قامت ِ هر واژه اي مينـــا شود با غرور ِكاذب ِ مهتا
|
|
|
|
|
نيمه ي شعبان ،رسيد از پشت ِ ابر انتظار ماه منجي ،ماه حيدر ،يك محّرم ،بي قرار صبح باقي شد بقيع
|
|
|