غزل 1
آسمان واژه ها با نام مولی پاگرفت
سوره ای از چشم باران بر دل صحرا گرفت
ریشه های خشک گندم در میان سبزه زار
روشنایی از پس هر خشکی شب ها گرفت
شعر ها خالی شدند از خط و خال و زلف و لب
در رثای آینه هر واژه ی شیدا گرفت
کعبه هم مجنون ترین دیوانه کوی علی
روز میلادش تمام ِ ماه را از لیلی گرفت
من نمی دانم حقیقت چیست ای مولای عشق
ای تو عین ِهر حقیقت ،از شما فتوا گرفت
صاف بودی وساده و بی ادعا عین دعا
دست تو دست خدا ،موی علی ،هر جا گرفت
این شب و این قدرها شد نقطه ی خال لبت
مر کز پر گار ِدل از یا علی پهنا گرفت
غزل 2
مظهر عشقی علی مولای ما
می شوی معشوقه ی آیینه ها
می شوی مضمون شعر و شور شب
هر ترانه با شما دارد صفا
خوشه های گندم از نامت شکفت
کوه و دریا هم به تو هست آشنا
ای تو لبخند تمام کوچه ها
قرص نانی می شوی با بچه ها
می شوی یک باب جنت پیش چشم
فرصتی از بندگی در گوش ما!
می شوی بر تر زهر آرایه ای
هیچ کس کی می شود شبه شما
می شوی تنها خودت تنها علی
در نمازم در نیازم چون دعا
آبروی لیله القدری علی
در شکاف ِ فرق تو نور خدا
خنده بر محراب و منبر می زنی
ای نماز بی نیاز از ما سوی
التماس دعا و سپاس از انتقادات و پیشنهادات شما عزیزانم