يکشنبه ۲ دی
اشعار دفتر شعرِ سیاهه های من شاعر مسعود چراغی
|
|
خرابه های خیالم پر از غبار توست
|
|
|
|
|
آمدم تا بلکه در دیر شما
گیرم آرام و از بند جفا گردم رها
لیک در بین شما هیچ مرا یار نبود
|
|
|
|
|
گهی مستم گهی هوشیار گهی خوابم گهی بیدار
من دیوانه را آیا کسی آید کند تیمار
|
|
|
|
|
در ره به سفر کرد مرا مستی خطاب
به کجا می روی ای خانه خراب
|
|
|
|
|
ترک این بادیه و هجر از این دیر خطاست
شرح این نکته ندانی ز کجا تا به کجاست
|
|
|
|
|
یاد دل دیوانه هم ساغر و پیمانه
هرگز نرود از یاد آن محفل جانانه
|
|
|
|
|
گهی مستم گهی هوشیار گهی خوابم گهی بیدار
من دیوانه را آیا کسی آید کند تیمار
|
|
|
|
|
بشنو این نکته ز من و از سخنم پند بگیر
نشود طور دگر آنچه تو را شد تقدیر
نشود حال دگرگون دل از این م
|
|
|
|
|
دیگه حتی یه لحظه هم تو رو تنها نمیزارم
|
|
|
|
|
یه سکوت سرد و خاموش از تو خالی شده چشمام
حسرت اسمتو بردن هنوزم مونده رو لبهام تو رو میخوام2
خسته
|
|
|