سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        آدمیت

        شعری از

        مسعود چراغی

        از دفتر سیاهه های من نوع شعر قصیده

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲ آذر ۱۳۹۵ ۰۸:۲۹ شماره ثبت ۵۱۷۹۱
          بازدید : ۸۵۹   |    نظرات : ۱۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مسعود چراغی

        در ره به سفر کرد مرا مستی خطاب
        به کجا می روی ای خانه خراب
        در رهت هست دوصد دام بلا
        ساعتی در سایه ای منزل نما
        چون که او را دیدم اندر حال بود
        گفتمش این را چه بانگ و قال بود
        گفت گر بر من سپاری گوش جان
        گویمت گر تو دهی من را امان
        دست در انبان خود برد و یکی
        تیر از آن بیرون آورد و کمان
        داد بر من که برگیر و برو
        چون یکی دارد تو را او قصد جان
        بر دلت افکنده سایه اهرمن
        ای مسلمان تو مده او را امان
        برگرفتم تیر از او و هم کمان
        سوی اهرمن شدم من بی گمان
        در میانه به زیر سایه ای
        زاهد پیر و خم و افتاده ای
        سر فتاده بر زمین و میکند
        زمزمه به زیر لب او آیه ای
        روی او چون مه فروزان می نمود
        بوی عطرش موسم جان می نمود
        چون شد آگه بر من آن فرزانه پیر
        پرسشی کرد از کمان و هم ز تیر
        گفتم او را این به من یک مست داد
        گفتش این آخر چه باشد توش و زاد
        برگرفت از من کمان و تیر هم
        که این تو را خواهد فکند در چاه غم
        گر به جنگ اهرمن گردی همی
        توشه ات باشد سرشت آدمی
        جمله ای آموخت بر جانم نشست
        بعد از آن تیر و کمان در هم شکست
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        چهارشنبه ۳ آذر ۱۳۹۵ ۰۴:۴۱
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود
        زیبا وحکیمانه بود خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۳ آذر ۱۳۹۵ ۱۷:۴۸
        درود گرامی
        جالب و زیباست خندانک
        عظیمه ایرانپور
        چهارشنبه ۳ آذر ۱۳۹۵ ۰۷:۱۸
        درود بر شما
        شعرتان ترکیبی از غزل و مثنوی و چارپاره بود
        آموختم
        سپاس خندانک
        منصور شاهنگیان
        چهارشنبه ۳ آذر ۱۳۹۵ ۱۲:۳۵

        درود بر شما و

        کلام عارفانه شما ... احسنت ...
        مهدی صادقی مود
        چهارشنبه ۳ آذر ۱۳۹۵ ۱۴:۰۰
        سلام
        قشنگ بود و پند خوبی داشت
        درودتان
        خندانک خندانک
         موسی عباسی مقدم
        چهارشنبه ۳ آذر ۱۳۹۵ ۱۷:۳۳
        خندانک خندانک خندانک
        بهارک (دختر پاییز)
        چهارشنبه ۳ آذر ۱۳۹۵ ۱۸:۲۳
        درود زیبا خواندمت مانا باشی ب مهر

        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        چهارشنبه ۳ آذر ۱۳۹۵ ۰۶:۵۶
        درود بزرگوار
        قلمتان نویسا
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        8