يکشنبه ۲۷ خرداد
|
|
............................
|
|
|
|
|
ز بالا باید این دنیا ببینی
ز روی حرف دل باید گذر کرد
|
|
|
|
|
آسمون قشنگی بود گلهای رنگارنگی بود ... رنگ دلش رنگ دعا هر پر اون یه رنگی بود
|
|
|
|
|
عجب حس غریبی دارم !
تیمار وزینی
بر شبح افکارم ، چیره
دلم بد فُرم سنگینی نگاهش را تحمل
خیالم
|
|
|
|
|
گفتی که نه مستی و نه هشیار ...
بنویس براین راه نبودم سزاوار
|
|
|
|
|
میدانم که می خوانی .....!
|
|
|
|
|
صفحه های شطرنج را ببندید
جنگ های امروزی
روی هیچ صفحه ای جا نمی شوند...
|
|
|
|
|
آتشفشان خاموشم، امروز
بی تو ...
|
|
|
|
|
ای من به فدای قد چون سرو تو گردم
|
|
|
|
|
در عطش تابستان
تنها امیدم تو هستی
|
|
|
|
|
از هم می پاشم
در این تنگناهای تاریک بی حس رو به افزایش
|
|
|
|
|
با خودم گفتم که شاعر دوست داری ، می روم شاعر شوم...
در بیان شعر و احساسم کمی ماهر شوم
|
|
|
|
|
مرگ: برگشتن به دنیایی که پایانی ندارد
|
|
|
|
|
"صلح" را آماده باشِ جنگ بعدی گفته اند
|
|
|
|
|
من از دست تو دلگیرم
تو از دست خودت سیری
...
علی رفیعی
|
|
|
|
|
خطیبِ مِنـــــبرِ ، عـِرفـانِ هیـــچیم...........
|
|
|
|
|
...از «قنوت نماز عاشقان» تا....«خود را تاوان دادن» .....
|
|
|
|
|
تا خانه ی من
راهی نیست
بُقچه ات را بردار
از دریا که دور شدی
در انتهای جنگل راش ها
به سوی در
|
|
|
|
|
نخل های جنوب
زبانت را خوب می فهمند...
|
|
|
|
|
ازدیدن روی تو سعادتمندم
پیوسته به بودنت ارادتمندم
در مکتب لبهای قشنگ و ماهت
من به مَکِش بوسهات
|
|
|
|
|
عده ای شاد کز سرقت مال دگران شاه شدند، زرنگانی که با جهل من و تو همراه شدند،، بردند و خوردند و ...
|
|
|
|
|
خدا
میان خنده های تو
خانه ای دارد به نام آرامش..
بس که برایم مقدس است
تا ابد طوافشان می کنم!!
|
|
|
|
|
صد قفل خورده بر دلم بعد از تو...می دانی؟
صد بغض مانده برگلو ...راه نفس بسته ست
امشب به فردایی می ا
|
|
|
|
|
آفتاب
دلیل
آفتاب
آفت....اب
دلیل
آفتاب
================
مورخه 95/03/08 - مرتضی حاجی آقاجانی -
|
|
|
|
|
نیافریده خدا چون توسایه سارترین
کجایی ای که دلم بی تو بیقرارترین
|
|
|
|
|
منو دلدادگی و شعر و شعور
با دو صد فکر و غرور
|
|
|
|
|
من شاعرم ولی
این شعرهای گرم
|
|
|
|
|
عزیز من چنارانی تبار است
همیشه چای عصرش برقرار است
گلی که دائمن برچهره دارد
شبیه غنچه سرخ بهار اس
|
|
|
|
|
یک_بغل_دلدادگی
عصر یعنی یک نگاه از سادگی
عصر یعنی یک بغل دلدادگی
|
|
|
|
|
دیده بارانی شود، وز بغض بی پایان تو
|
|
|
|
|
حال و هوای دلم عجیب بارانیست
سخت بی تاب ان شاه خراسانیست
|
|
|
|
|
به نام او که اوست
عمر گذشت
و خورشید در پس ابر در حسرت تابیدن مرد
و جویبار در آن بادیه خشک به مع
|
|
|
|
|
برترین موهبتت دلبری از ما همه بود >>><<< هر شب و روز مرا از غم تو واهمه بود
|
|
|
|
|
میل قلم داریم و بیزار از ستیزیم
از مکتب درس تعصب میگریزیم
|
|
|
|
|
شبح از مرداب بیرون می آید
سایه هایش را می تکاند
|
|
|
|
|
ریشه کن ، کی میشود تبعیض ، کی؟
|
|
|
|
|
صبح یعنی فرصت از سوی خدا
صبح یعنی بوسه بی ادعا
|
|
|
|
|
بایدهزار صخره بگرید به حال من
با این پلنگ پیر چه کردی غزال من!
|
|
|
|
|
سینه را فرشِ دوستان بینی ** خنجر از روی پادری بخوری
|
|
|
|
|
سحر آواز می خواند،
شکیبائی ، شکیبائی
|
|
|
|
|
شهروند خیال ما شده ای
در دل و دیده ام خدا شده ای
|
|
|
|
|
تمام موسیقی های عاشقانه را
به هر زبان با صدای بلند میخوانم
تا شاید گردش صدای من با کوه برخورد کند
|
|
|
|
|
ﺗﻮﺑﻪ ﮐﺮﺩﻡ ترک می و
ﺑﺎﺩﻩ ﭘﺮﺳﺘﯽ کنم.
|
|
|
|
|
در محیط زیست چشمانت
آسمان آبی
دریا آبی
پرندگان نگاهت
بکر می زایند
و زباله های عالم
عقیم می
|
|
|
|
|
این درد باید یک شبی
آخربه پایان می رسید
ازتن جدا میگشتم و
جانم به جانان می رسید
|
|
|
|
|
تو نیستی شب مهتاب ندارد و فرقی نمیکند از کوچه گذشتیم بی تو...
|
|
|
|
|
دردِیک تَن دردِکُلِّ شهربود
ناامیـــــدی با اهالی قهربود
|
|
|
|
|
در معبر بی عبور چشمانت....
|
|
|
|
|
چندشعراز:ژیکال مریوانی(شاعره معاصرکرد)
ترجمه:خالدبایزیدی(دلیر)
1-
توبگوئید:
روزی برگردید...
بیش
|
|
|
|
|
ز سویدای دلم اه و فغان می اید
|
|
|
|
|
موج گیسوی یه تو دلم را برده
|
|
|
|
|
مگر از قاصدکهای کویر تشنه باران ... بدون آب . امید رسیدن هست ؟
|
|
|
|
|
به آغوشم بگیر امشب ندارم خانه ای دیگر
|
|
|
|
|
بسالی روزگار با خلق جفا کرد که هردرمانده راهی را رهاکرد
|
|
|
|
|
تو آن گناه قشنگی که هیچ اِبایی نیست
مرا ز کیفرش از بعد ارتکاب شدن
|
|
|
|
|
دردام چو
لولو سرازیر....
صورتم را تطهیر
تا
پمپاژ کنم
نفسم را
تا شاید
بتوانم احساسم را در جا
|
|
|
|
|
از صدف گوهر عشقت چو نمایان شده است
سرخی لعل لبت پسته خندان شده است
|
|
|
|
|
تو امید دل بیمارمنی
تو همانی که پرستار منی
|
|
|
|
|
گل محبوبِ کی کاری برایت می کند نا کس
|
|
|
|
|
بر گور هزار ساله شیون غلط است
بیرون ز ردای این عزا باید شد
|
|
|
|
|
گاهی اوقات اگر گریه به جایی نرسد
|
|
|
|
|
من در غمت نالان شوم
کز چشم تو گریان شوم
وز سرخوشی،سرخوش شوم
من مست مستان میشوم
|
|
|
|
|
ای زلیخا ... ؛ غمزه هایت بی اثر شد !
|
|
|
|
|
دلنوشته های من همه از دست تقدیر است ... وای خدایا همه عالم این چه تقدیر است.
|
|
|
مجموع ۱۲۴۷۸۹ پست فعال در ۱۵۶۰ صفحه |