يکشنبه ۲ دی
زرنگان شعری از عبدالله حمودزاده
از دفتر اجتماعی نوع شعر مثنوی
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۵ ۲۰:۳۳ شماره ثبت ۴۸۹۹۸
بازدید : ۷۶۲ | نظرات : ۱۵
|
دفاتر شعر عبدالله حمودزاده
آخرین اشعار ناب عبدالله حمودزاده
|
دزد بود و مایی که او را ندیدیم جز مدیـر
به خود آمده دیدیم کسرِ بسی ارقامِ کبیر
او که خود رفته با مالِ ما ثروت اندوخته
بر هر دلاری که برد جگرهای ما سوخته
برد و آقا شد و زندگیِ ما شد شعله ای
گویمت در شـرحِ این زرنـگان جمله ای
عده ای شاد کز سرقتِ مالِ دگران شاه شدند
زرنـگانی که با جـهـلِ من و تو همـراه شدند
بردند و خوردند و میلیاردها پولِ بی نشان
در پیش چشم اینـان نیست دزدیِ کـلان
آخر ز این نادانی زنم به دیواری سَرَم
چرا مـن نَـتوانم مالِ مردم را خـورَم؟
گزافه گویی بـس اسـت ای شـاعر دیـوانـه
تو نیستی و آنانند که بردند شیطان را خانه
تو نیستـی آنکه کـند این آشفتـه مکان آبـاد
بگذار مارا به جهل و دزدان را به عقلشان آزاد
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درود برادربزرگوارم
شعری کنایه آمیزو تاثیرگذاربود
که به مسایل امروز جامعه پرداخته شده بود درش
ان شالله که دزدان خانگی روادب کنند