دوشنبه ۵ آذر
رودخانه شعری از عبدالله حمودزاده
از دفتر عاشقانه نوع شعر مثنوی
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۲ تير ۱۳۹۵ ۱۲:۰۳ شماره ثبت ۴۸۵۸۷
بازدید : ۶۳۱ | نظرات : ۲۳
|
دفاتر شعر عبدالله حمودزاده
آخرین اشعار ناب عبدالله حمودزاده
|
رودخانه ام را به دریا میسپارم، تو باش و دریایـی کـه آرامـش ندارد
دلی که خون شد روزی ز خنجر تو، مثال رنجم برایت آسایش نذارد
تو بـاش و مهـری از نامهربانــی، تمامــم خاکــــ و آتش بود پـیـکر تو
ز آن آرامش و صلح همیشه، کینه ایست باقی تا که بیند خاکستر تو
تو با رفتن مـرا آتـش کشیدی، منـی که جـز برای تو نبود تار و پودم
لعنت به آنکـه عشـق را ربود از دل تـو، سزاوار چنیـن دردی نـبـودم
رودخانه ام را به دریـا میسپارم، تو باش و دریـای خونیـن نگـاهــم
نه من دارم دگر چشمی به سویی، نه مانده دگر چشمی به راهم
تو از خود بریدی و شدی عاشق به راهی، به عشقت دگر میلی ندارم
کنون از من هیچ رویی نبینی، تو و عشق و قلبم را به دریا میسپارم
نباشد من آنکه زین پس سویت آید، تو که با دگران خوشحالتر ز مایی
برو ره آنکه خانه است تو را سرایش، به رسم عشق نمی آید گدایی
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
غمگین و زیباست