يکشنبه ۹ ارديبهشت
|
|
عاشقی سوخت شد دود ، در غزل دختر شهر
عشقی در کار نبود ، در غزل دختر شهر
|
|
|
|
|
بیا آویزه ی گوشت بکن یـک دوست دارم را
که مــن بـی روی نازت گم کنم دارو ندارم را
تو از آنسوی رو
|
|
|
|
|
امشب از دلتنگی ان روزها
امدم اینجا که یاد او کنم
یاد ان مردی که بعد از سال ها
رفت و باید با
|
|
|
|
|
(با سبدْ سبدْ مهر، پیشکش به همۀ نازنینانی که زخم تلخ فقر،
آنان را ذرّه، ذره، در کام مرگ، فرو میبرد
|
|
|
|
|
ته قصّۀ پُرغصّۀ
آیین خرافات،
چنین است عجیب:
خدایگان تاریک
با خلق خدایان مهیب،
ربودند مهر و رو
|
|
|
|
|
شکست دل،هیچ جا پناهش نیست
به پشت رواق، تا کسی در وا کند
|
|
|
|
|
شدم خسته ازاین بانو سرودن
چه فرقی داشت بودن یانبودن
|
|
|
|
|
سراب عشق در این بادیه فراوان است
برای خاطر تشنه ، فقط نَمی باید ....
|
|
|
|
|
تنگ نموده است دلم یاد ز روی ماه تو
تیر به قلب من زده هر مژه ی سیاه تو
شکوه ز یار دل شکن گرنتوانمش
|
|
|
|
|
به مناسبت سالروز شهادت حضرت امیرالمومنین علی ابن ابیطالب (علیه السلام)
|
|
|
|
|
در گذر پیری بر او شد همقدم //
دید کفرش بیش باد او دم به دم
|
|
|
|
|
تو برو دختر رز بوسه ى تو تكراريست
ور نه يك بوسه ز خال لب غمخوار بيار
|
|
|
|
|
می دونم هوای منو داری و
به عشق توئه که نفس می کشم
تو که باشی حتی توو کنج قفس
منم طعم پروازر
|
|
|
|
|
می روم تا کباب تر نشوی...در هجومِ گدازه های جنون
|
|
|
|
|
یک بوسه برای وقت افطار بده!
|
|
|
|
|
درد دارد عاشقش باشی و انکارت کند
|
|
|
|
|
باچشم گیسوی یار شانه میزنیم
باعشق شانه به دردانه میزنیم
|
|
|
|
|
از فحش دادن به دبیر دینی ، از زیبایی پس از عمل بینی
از فراموشی ِ آزادی از قفس ، از انتخاب جبر و کشی
|
|
|
|
|
یاعلی امشب مرا... دریاب... همین.. امشب فقط...
|
|
|
|
|
هر چه با دنیا بجنگی میزنی صیقل به تیغش
چله را سویش بگیری میکند پرتاب تیرش
به
|
|
|
|
|
مبتدی هستم ، کلاس عشق آموزی کجاست ؟..
|
|
|
|
|
فردای روشن شهر
طلوع چشمانت
غروب اندوه است
|
|
|
|
|
نور چشمت
گر
نباشد
دل شب می شکند
|
|
|
|
|
منتظر مانده منم پس تو چرا می خوانی
جیرجیرک نکند قلب تو ام غم دارد
|
|
|
|
|
همچنان خیس زشوق باران
با دلم می گویم
بهترین لحظه اوج
ل
|
|
|
|
|
دراین دنیا دگر مهر ووفا نیست
میان عاشقان عشق وصفا نیست ؟
|
|
|
|
|
از میان اینهمه دار و ندار
ما فقط بار اضافی بوده ایم
|
|
|
|
|
فکرم ......
خوابیده است
بیابان باورهایم
خالی شده از بادهای جنوبی
و مسیر بی سقف شعرهایم
به سمت
|
|
|
|
|
پرهیز کُن از مطلبِ عاری ز اساس
کاین کام چو کانست و سخنها الماس
|
|
|
|
|
تقدیم به شهیدان زنده وطن عزیزم
|
|
|
|
|
من ندیدم مادرم سر را به زانویش نهد ..
|
|
|
|
|
به یکباره خودم را
در لباس ِ حاکمی دیدم
|
|
|
|
|
یه گاو صندوق بسته پیش منه
که هر روز و هرشب کنار منه
یه عمره که هر وقت نگاش می کنم
تو سینه دلم تند
|
|
|
|
|
زندگی!
بریده ام دیگر از تو
وقتش شده دیگر
جدا کن بند نافم را از دیواره رگ هایت
تا بروم از
|
|
|
|
|
به تمنای تو بی تاب شدن می ارزد
|
|
|
|
|
نزد من آ.. طور در آتش من
پیشتر آ.. شعله بگیر از تنم
|
|
|
|
|
آنان که ادب گشته ی فرهنگ شهیدند
|
|
|
|
|
چشمهایت می گویند:
شرط نیست...
سبب مستی
همیشه شراب باشد!
|
|
|
|
|
چه نومیدانه دل کندن از او را میکنم تمرین
|
|
|
|
|
کنارم بنشین.....
مرا در آغوشت بگیر
نوازش کن.........
|
|
|
|
|
گلاب پاک بریزید باز در دهنم/
طلای خالص و ناب است شعر من، سخنم/
به قول حضرت یعقوب: یوسفم اینجاس
|
|
|
|
|
یوسفم؟
در راه سفر به شهر عشقت
مانده ام در راه
و حال پرسه زنان در بیابان هایش
می گردم در
|
|
|
|
|
خسروِ ملكِ ولايت شاهِ مردان يا علي
لنگرِ ارض و سما و شيرِ يزدان ياعلي
|
|
|
|
|
تو که باشی ترافیک برایم زیباترین خط میشود
|
|
|
|
|
سلسلهء امامت از اااا تو جان گرفته یاعلی
|
|
|
|
|
سرودن از تو علی بخت و یار می خواهد
|
|
|
|
|
دراین دنیا دگر مهر ووفا نیست
میان عاشقان عشق وصفا نیست
|
|
|
|
|
بیا بزن به همین سنگ سینه ... بسم الله
|
|
|
|
|
ای کاش تو را ندیده بودم هرگز...
|
|
|
|
|
زنی پوسیده درفصل انتظار
پنجه تنهائی اش را،
درتنِ ساحلِ متروک
فرومی برد
|
|
|
|
|
نمیدانم خیراتیست برای فاتحه خوانی قلب مرحومم،
یا یادبودی برای باهم بودنمان...
یا شاید به یاد نخل
|
|
|
|
|
دو قلو های گره خورده به هم ناز ترند
|
|
|
|
|
چشمها را بنگر!
چه صمیمانه سخن می گویند
|
|
|
|
|
چندتا گاوِ خسته و لاغر
چندتا خوشه ی بدونِ ثمر
اولِ صبح نقل می کردیم
خوابمان را برای یکدیگر
|
|
|
|
|
سپید شد در غم هجرت،تمامِ تارِ مویِ من
طناب دار می آید ،به پابوس گلویِ من
|
|
|
|
|
در دل کان جهان همچوعلـــی "ع" گوهرنیست
مؤمـــنان را به ولایت ز علی "ع" برترنیست
|
|
|
|
|
نسلهای پی درپی درخواب بوده اند ازیاد رفته اند..
|
|
|
|
|
تا که علی (ع) قبله ی حاجات شد
ذکر علی(ع) همچو مناجات شد
|
|
|
|
|
رفـتــی و دیــگــر بــرایـم چـشـم، بـارانـی نـکـن
بـعـد از ایـن، ایـن خانه را هرگز چراغانی نـکـن
|
|
|
|
|
من آدمی بودم که با آنکه
سیبی نخورده بر زمین افتاد
سیب و یکی دیگه تناول کرد
امثال من باسر زمین افت
|
|
|
|
|
یا علی قدر تو مولا را ، چرا نشناختم ؟
|
|
|
|
|
علی را می توان تنها علی گفت...
|
|
|
مجموع ۱۲۳۷۲۵ پست فعال در ۱۵۴۷ صفحه |