سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        دردانه را شانه میزنیم

        شعری از

        احمد رشیدی مقدم (گمنام)

        از دفتر دلسروده ها نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۸ تير ۱۳۹۵ ۱۲:۳۰ شماره ثبت ۴۸۲۷۳
          بازدید : ۲۲۶   |    نظرات : ۱۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر احمد رشیدی مقدم (گمنام)

        دردانه را شانه میزنیم
        باچشم گیسوی یار شانه میزنیم
        باعشق شانه به دردانه میزنیم
         
        ما عشق را به محبٌت که میخریم
        ارزان نداد بسی چانه میزنیم
         
        پیمان خویش نخواهیم که بشکنیم
        دستی به گردنِ پیمانه میزنیم
         
        معشوق را نتوان دید ؛ حاضراست
        دنبال او دِرِ بیگانه میزنیم
         
        گوشی که کر بشود از کلام حق
        در راه حق رِهِ افسانه میزنیم
         
        روشن کنیم زهر شمع شعله اش
        غافل که شعله به پروانه میزنیم
         
        اندر درون همه امکان صاحبیم
        با اشتباه دِرِ هر خانه میزنیم
         
        گنجی بسینه ی ما ؛ لیک غافلیم
        دنبال گنج به ویرانه میزنیم
         
        در حفظ جان چه عجب سعی میکنیم
        بسیار سنگ بجانانه میزنیم
         
        هرگز بکوخ نشین سر نمیزنیم
        باخویش کاخ چو شاهانه میزنیم
         
        گفتار ما همه ناشی زجاهلی
        هردم که طعنه بفرزانه میزنیم
         
        (گمنام) را همه گویند که عاشق است
        در عاشقی رِهِ دیوانه میزنیم
        سه شنبه هشتم تیرماه نود پنج
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        چهارشنبه ۹ تير ۱۳۹۵ ۰۸:۲۱
        خندانک خندانک خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        چهارشنبه ۹ تير ۱۳۹۵ ۱۴:۱۱
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        درود استادبزرگوارم
        عارفانه عاشقانه ای بسیارزیبا بود خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۹ تير ۱۳۹۵ ۱۹:۴۷
        درود استاد عزیز
        موثر و زیباست خندانک
        یاسر رییسوند(پاییز)
        چهارشنبه ۹ تير ۱۳۹۵ ۰۶:۳۷
        سروده ی نابی خواندم.

        دستمریزاد
        عباس زارع میرک آبادی
        چهارشنبه ۹ تير ۱۳۹۵ ۰۷:۱۹
        سلام و درود بر استاد رشیدی عزیز

        عالی بود
        عرفانی ، عاشقانه و پر محتوا

        گنجی بسینه ی ما ؛ لیک غافلیم


        دنبال گنج به ویرانه میزنیم





        در حفظ جان چه عجب سعی میکنیم


        بسیار سنگ بجانانه میزنیم
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مجنون ملایری
        چهارشنبه ۹ تير ۱۳۹۵ ۰۸:۰۳
        با سلام استاد بسیار عالی
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        چهارشنبه ۹ تير ۱۳۹۵ ۱۲:۲۸
        سلام و درود بزرگوار خندانک خندانک خندانک خندانک
        مهدی صادقی مود
        چهارشنبه ۹ تير ۱۳۹۵ ۱۵:۰۱
        سلام و درود
        خیلی هم قشنگ
        برقرار باشید
        خندانک خندانک
        یونسی یونس
        پنجشنبه ۱۰ تير ۱۳۹۵ ۱۰:۳۰
        عرض ادب و احترام استاد ارجمندم
        زیبا ...................زیباست
        و البته با ویرایش دو صد چندان زیباتر میشود
        احسنت خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        لذت بردم از درونمایه ی شعر
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد
        مریم عادلی

        دستها خالی اند ازسخا و سلامممممم هیچ چیز پس نجو ای نکومرد تام

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3