يکشنبه ۲۷ آبان
اشعار دفتر شعرِ سياه دانه ها شاعر محمد دهقانی هلان
|
|
چیزی از من مانده در روح تو مثل یک حباب
|
|
|
|
|
جز منعِ خودش چه داشت قانون ؟
|
|
|
|
|
بردار گوشی را خودت لطفا ..
|
|
|
|
|
جهان ماده روی شاخ نر داشت ..
|
|
|
|
|
ای رود تر از رود تر از رود تر از رود ...
|
|
|
|
|
نه ، قرعه ے من شگون ندارد چه کنم
|
|
|
|
|
طوفان مگر روشن کند فانوس ها را
|
|
|
|
|
دو قلو های گره خورده به هم ناز ترند
|
|
|
|
|
شاد ترین لطیفه ی سال ....
|
|
|
|
|
با پنجره های باز نسبت دارد ...
|
|
|
|
|
عید آمد و از پنجره ها سنگ تکاندند
|
|
|
|
|
بیایید از عشق صحبت کنیم ...
|
|
|
|
|
کی باز می آیی که بلدرچین بچینی ؟
|
|
|
|
|
دنبال شما در آسمان ها باید ...
|
|
|
|
|
دو قلو های گره خورده به هم ناز ترند
|
|
|
|
|
گر چه از خوبی من بود ، بدی دگران
|
|
|
|
|
جاری شدن انکار زمین گیری پل هاست
|
|
|
|
|
انجام همین یک فقره خسته کننده ست
|
|
|
|
|
با رفتن ات مقياس ها تغيير كردند
|
|
|
|
|
هر چه با ياد تو گلدان بخرم مي شكند
|
|
|
|
|
اين شهر به شهر موش ها مي ماند
|
|
|
|
|
بسپار که در قطعه ی افسانه بمیرم
|
|
|
|
|
شب برتن پرده ها سرك بسيار است
بر سر زدن سپيده شك بسيار است
بر پنجره هاي پير اين آبادي
|
|
|
|
|
حرف چشمان ترا كاش عمل مي كردم
|
|
|
|
|
گلشيفته ها برهنه ات گرداندند؟
|
|
|
|
|
با عبورت شب من جاده ي " تهران قم " بود
و زمانه اتوبوس پري از مردم بود
|
|
|
|
|
با تو ام ، آه ، تو ای فال فروش
روی هم قیمت فرداها چند ؟
که من از طالع خویش
سیرم ای کولی آوا
|
|
|
|
|
1. از غصه ی دلشکستگان می گفتم هر قصه که من ز عمق جان می گفتم سیلاب ، تمام خاک را برمی
|
|
|
|
|
در ظلام برکه ی افکارها از گهرها پر کنید انبارها هشت پاها آب را گل کرده اند تور، بگشایید
|
|
|
|
|
وقت اندوه ، به خود آمده بود ابر ، انبوه ، به خود آمده بود آسمان ، صرعی ِ کف کرده دهان ل
|
|
|
|
|
قطره ی اشکی چکید رهسپار آینه جیوه ها بهتان زنگارش زدند در غبار آینه
می خزد بر با
|
|
|
|
|
می گفت لعل سینه ی من از دل صدف: نگشوده لب تبسم من را قضا ربود عمری گذشت بر لب دریای روزگار
|
|
|
|
|
با تب دنیا و تاب زندگی می کشم بر رخ نقاب زندگی خشت خش
|
|
|