يکشنبه ۲۷ آبان
|
دفاتر شعر محمد دهقانی هلان
آخرین اشعار ناب محمد دهقانی هلان
|
با تو ام ، آه ، تو ای فال فروش روی هم قیمت فرداها چند ؟ که من از طالع خویش سیرم ای کولی آواره ی اقبال فروش. با توام ، باز ، تو لب دوخته خیاط خموش بر تن خسته ام اندازه ی تشویش مگیر بر تن خاطره ها جامه ی تازه بدوز باغبانا نفسی ناله ی گل را دریاب که تواند جز تو؟ که برویاند از این خاک چنین یاسمنی باغ تن سوخته را باز دهد برگ و بری شاخه ها ملتهب اند تا به دست که نشیند تبر هرزه دری که شناسد جز تو؟ این چنین در به دری.... سرم آوار ترا می خواهد لب خشکیده ی من عطش سرخ تو اندوخته بر گونه ی عشق تو ببوس و چنان بقعه ی تنگ تشنه ی افشردن بر تن من تو بپیچ تو بپوس .... نامه ای را به نشانی دیار ابدیت بفرست خوب دانم که ملالی و غمی نیست ترا بنویس جمله ی مختصری از آغوش یا نه اصلن دم گرمی بفرست که به سرمای مزار جاودان می خواهم نفس گرم ترا. محمد دهقانی هلان تابستان 92
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.