سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 4 ارديبهشت 1403
    15 شوال 1445
      Tuesday 23 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        سه شنبه ۴ ارديبهشت

        دریچه ای به شبستان

        شعری از

        محمد دهقانی هلان

        از دفتر سياه دانه ها نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۹ ۰۲:۲۵ شماره ثبت ۹۴۹۷۱
          بازدید : ۲۹۵   |    نظرات : ۱۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمد دهقانی هلان

        دریچه ای به شبستان بود
        جهانِ خسته و خواب آلود

        اتاقِ بازی بختک بود 
         چه خوب ، سینه ی پیچک بود

        که شیر داد به این دیوار 
        و سبز کرد مرا آوار

        و اسم کوچک من ” گم “ شد 
         شناسنامه ی مردم شد

        و بعد کم شدم از هر سال 
        و کسر خود شدم از احوال

        و نام و نان من آجر شد 
         از آفتاب ، دلم پر شد

        دلیل پختگی ام لابد 
         دو پای مانده ی در گِل شد

        و مرگ بود که سفتم کرد 
         نفس کشیدم و خفتم کرد

        نفس که کوچه ی تنگم بود 
         هوای توی سرنگم بود

        که زیر پوست ، بازی کرد 
        به نام دوست ، بازی کرد

        لطیف بودم و بارانی 
         نسیم بودم و طوفانی

        به نام دوست ، زمختم کرد 
         قمارخانه که لختم کرد

        زدم به پوست ِ بختی که ..
         و حک شدم به درختی که

        رسیده بود از آلوچه 
         که ترش تر شدم از کوچه

        و تلخ تر شدم از شهر ِ.. 
        به غار خود زدم از قهر ِ..

        و باز جاده ی بی برگشت 
         شروع می شود از این دشت

        شکسته باد ، پلِ شاعر 
        که سیل می شود این عابر

        همان شبی ست که باید سوخت 
         چراغ ، چشم نخواهد دوخت

        به سقف ماتم ایوانم
        به طاقبازیِ بستانم

        پناه می برم از انسان
         به واژه واژه ی این دیوان

        که شعر ، ساره ی غمگینی ست 
         خلیل واره ی غمگینی ست

        ” غزل غمی “ که نمی جوشد 
         و زمزمی که نمی جوشد

        شراره های گلستان اند 
         سیاه مشق ِ زمستان اند 

        سپید های عمیق از برف 
         بنفشه های بلیغ از حرف

        دوباره زیر قدم هاشان 
         منم که قله ی این یا آن

        و پرتگاهِ خودم هستم 
         عزیزِ چاهِ خودم هستم

        جهان که برده فروشی شد 
         غلامِ حلقه به گوشی شد

        نبست زنگ پیامک را 
        گرفت پشت خط شک را

        رسولِ خسته ی جان سختی 
         چه استغاثه ی بدبختی

        چه بارگاه غم انگیزی
         چه آسمان بلاخیزی

        که در جمود و جهالت هم 
        ردای شاد رسالت هم

        به این قماش نمی آید
         شکر نپاش ! نمی آید

        به ویترین تو شیرینی
         خدای خشکبار ! می بینی ؟

        به زخم های اناجیل ِ..
        نمک بریز به آجیل ِ..

        زمان ، هزاره ی سرگرمی ست 
         و در نظاره ی سرگرمی ست

        که شعر ، آیه ی دلخونی ست
         که وحی مُنزل و موزونی ست

        به شاعران ِ اولوالعزم ِ..
         گریز می زنم از نظم ِ
         
         تَ تن ، تَ تن ، تَ تَ تن ، تنها
        به کنج بست نشستن ها
         
        گریزگاه جهان ، شاعر ! 
         بزن به چاک دهان ، شاعر !
         
        ۴
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        پنجشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۹ ۰۹:۲۶
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و جالب بود خندانک
        محمد دهقانی هلان
        محمد دهقانی هلان
        يکشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۳:۱۴
        سپاس و عرض ادب استاد گرامی
        ممنونم از حضرتعالی خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد جواد عطاالهی
        پنجشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۹ ۱۱:۳۳
        زدم به پوست ِ بختی که ..
        و حک شدم به درختی که

        رسیده بود از آلوچه
        که ترش تر شدم از کوچه
        .
        .
        دوباره زیر قدم هاشان
        منم که قله ی این یا آن

        و پرتگاهِ خودم هستم
        عزیزِ چاهِ خودم هستم
        .

        که شعر ، آیه ی دلخونی ست
        که وحی مُنزل و موزونی ست

        به شاعران ِ اولوالعزم ِ..
        گریز می زنم از نظم ِ

        درود بر شما جناب دهقانی
        مثنوی بکری بود با تعابیر جالب و گیرا
        بسیار زیبا و دلنشین
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمد دهقانی هلان
        محمد دهقانی هلان
        يکشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۳:۱۵
        درود و سپاس برادر
        ممنونم از حسن توجهتان خندانک
        ارسال پاسخ
        مجتبی شهنی
        پنجشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۹ ۱۱:۴۹
        درود جناب دهقانی
        بسیار
        زییا
        بود خندانک
        محمد دهقانی هلان
        محمد دهقانی هلان
        يکشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۳:۱۵
        عرض درود متقابل
        و
        مؤید باشید خندانک
        ارسال پاسخ
        مجتبی شهنی
        پنجشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۹ ۱۱:۴۹
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمد دهقانی هلان
        محمد دهقانی هلان
        يکشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۳:۱۶
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        پنجشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۹ ۱۵:۳۹
        بداهه ای تقدیم شعر زیبای شما
        شعرایت
        مثل یک قصه ی عشقی است
        که خواندن دارد
        مثل یک میوه نابی است
        که خوردن دارد
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمد دهقانی هلان
        محمد دهقانی هلان
        يکشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۳:۱۶
        درود و عرض ادب
        سعادت نصیبتان باد خندانک
        ارسال پاسخ
        طوبی آهنگران
        پنجشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۹ ۱۶:۰۹
        سلام جناب دهقانی
        بسیار زیبا و بلند دورود بر شما
        محمد دهقانی هلان
        محمد دهقانی هلان
        يکشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۳:۱۷
        سلام علیکم
        ممنونم از حضورتان
        در پناه حق خندانک
        ارسال پاسخ
        طوبی آهنگران
        پنجشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۹ ۱۶:۰۹
        خندانک
        محمد دهقانی هلان
        محمد دهقانی هلان
        يکشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۳:۱۸
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        بهروز عسکرزاده
        جمعه ۱۰ بهمن ۱۳۹۹ ۲۰:۰۲

        سلام شاعر
        خوشحال شدم که باز از شما خواندم.
        قلمتان همیشه نویسا
        و جانتان بی‌گزند.
        خندانک خندانک
        محمد دهقانی هلان
        محمد دهقانی هلان
        يکشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۳:۱۹
        درود و عرض ادب جناب استاد عسکرزاده عزیز
        هم چنان ارادتمندم خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0