جمعه ۷ دی
|
دفاتر شعر مهگل بارانی(باران)
آخرین اشعار ناب مهگل بارانی(باران)
|
باران میبارد هنوز...
انتظار،در جیب چپ تنهایی ام خییس شده،
بیمار شدم از ناسازگاریت...
ای دل آزاری ذهن مشغولم،
یخ زده اند واژه هایت...
تازه فهمیدم چرا در عمق تابستان پاییز شده و بی وقفه باران میبارد...
شاید اگر باران هم نبود در این روزها،از تنهایی تمام میشدم...
تو نیستی،
شب،مهتاب ندارد و فرقی نمیکند گذشتنم از کوچه بی تو...
خیس میشود احساسم زیر آسمان بی مهتاب...
و گونه هایم...
چقدر نبودنت سوزناک است،
مثل مادری که بر مزار عزیزش ضجه میزند،
و یا شاید مثل کودکی گنگ که مادرش را گم کرده...
نبودنت زخمی عمیق است بر قلبم،
و سردی کلامت انگار قندیل بزرگ و تیزی که میخراشد روحم را..
جای خالیت در نقطه چین اشکهایم..
جای خالیت را با اشک پر میکنم اما،
سردیت سخخخخت سوزان است
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.