جمعه ۲ آذر
عجب حس غریبی دارم! شعری از مرتضی حاجی آقاجانی
از دفتر الام سپید نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۵ ۰۱:۲۴ شماره ثبت ۴۹۰۵۲
بازدید : ۲۸۷ | نظرات : ۱۴
|
دفاتر شعر مرتضی حاجی آقاجانی
آخرین اشعار ناب مرتضی حاجی آقاجانی
|
عجب حس غریبی دارم !
تیمار وزینی
بر شبح افکارم ، چیره
دلم بد فُرم سنگینی نگاهش را تحمل
خیالم تهی ... از هر آرزویی
مقصودم... امکانی محال
وجودم خالی ز هیاهو
در ضمیر مشوش م ، سایه ثقیل سکوت را مُرتسم
چند وقتی است که ؛ بدون قصد قبلی
روزه ی خموشی ادا
زانوی غم را مهمان آغوش م
برودت پندارم
لرزشی در وجودم منبسط
آرزوی نگاه گرم را تمنا....
امان از
تحسر !
.
.
تنم
جرعه ی عشق اقتضا
و
محتاج تلنگری
تا نصف النهار یخ زده احساسم ذوب....
و بهار را مجددا تشدید
افسوس از این حسرت
عجب تلاش بی فرجامی
عجب خیال خامی
انگار سالیان سال مرده ام
و فقط تکرار روزهای تکراری در نظر جلوه
فراسویی این نگاه تب دار
قبله ی آمال م نا پیدا ....
سجاده ی عشق را به کدام سو سوق دهم؟؟؟
لوس کدامین رود را شکافته؟؟؟
تا نهال زلال را لمس
و غسل اذهان را اجابت
نمیدانم؟
در چه فصلی
دعای نیمه شبم را
در آغوش کدامین زنِ هرزه بخاک سپردم
عجب حس غریبی دارم !
بخت م سازش کوک نیست !
رمز های نهفته در
سمفونی خموش م
نگاهم به حجله امیدم گسیل
حس م را در رخت آویز گنجه آرشیو
خودم را در گستره تختم رها
و غرق در توهم.....
عجب حس غریبی دارم !
مثل حس پرنده ی
دربندِ قفسی بی درب
مثل حس دَدَ ، اهلی
مثل اسیری که حیاتش ، در اسارت متجلی
مثل حس عزلتی در ازدحام
عجب حس غریبی دارم !
****************
لوس = یخ ، حجله = خوانچه عزا ، شبح = سایه ، تیمار = غم و اندوه ، تحسر = افسوس و حسرت ، دَدَ = جانور وحشی
************
مرتضی حاجی آقاجانی –فریاد
مورخه : 10/05/95
بافت کرمان
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
زیبا بود