محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
شنبه 8 ارديبهشت 1403
19 شوال 1445
Saturday 27 Apr 2024
به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹
شنبه ۸ ارديبهشت
تو رفتی از نبودت شعر گفتم..
از لبان سیب سرخت بوسه چیدن سهم من
ناز کن ای نازنین نازت کشیدن سهم من
شهد شیرین لبت مخمور میدارد م
آنجا که تویی، چه آب باشد چه سراب
آباد شود کنار تو هر چه خراب
سر چشمه راز ندانم که کجاست
کز مرحمتش کل وجود پا برجاست
از عشق برون تراود این آب زلال
یا از
دلتنگم، ️دلتنگ نگاه یارم
دلتنگم، دلتنگ نوای تارم
تنیده چو پیچک ، دچار و مستانه
تو ای ناپاک زمستان بترس از خشم این بستان
ز هر گلی که میچینی ای زمستان بهار میبینی
آخرش از خانهی من رفت و دیگر برنگشت
خسته ام از زندگی، از زنده مانی خسته ام
از کهنســـالی در ایامِ جـــوانــی خستــه ام
رخسارِ ایمان مسخ شب ، ققنوس ، خاکسترنشین/بر گردِ این آتش نرقص از هیزمِ دار روشن است
پیروز تا جهان هست باید ز ریشه رویید
فتوای شاعرانست ... حکم خزان پاییز
ما صبر ایوبیم اگر این هجر را وصلت بود
ایوب نیز از صبر ما خجلت زده روزی شود
دربهارانکهابرمیبارید
باغبانازجنابآبشنید
جدایی گشته آواز شب صحرا نمینالم
می کند با باغ و بازی باد مست هرزه گرد.
دلمگرفتهایخدازحالم
بارگُنهشکستههردوبالم
در تب عشق سوختم و کسی باور نکرد
دلم شکست صدای شکستم را کسی باور نکرد
عشق دنیای عجیبی داشت نمی دانستم
با خود قصه شاه و پری داشت نمی دانستم
عشق یک راه بلندی داشت ب
دلم تنگ است,دلم ویران ,دلم آبان آبان است
به هر سو بنگری پاییز و دلتنگی فراوان است
....
یکی می گفت
وقتی اونو دید دلم ،
طوری هوایی شده بود ،
اهل جنوبم از نسل کویرم
طبیعت، اندیشه کردم
در دشت بلوچستان ،سر سبزو ،خوش وخندان
ریشه اندر نخل د
گر تو توانی دل ما را ببری آفرین
ای سلیمان رو نمایان کن که مُلک
باز جولانگاه شیطان ها شده
رویایی نشسته به مژگان من امشب
باغی که بی صاحب شود دنبال رد پاست
✍️ترانه سرا: م.مدهوش❤️
🎤خواننده: رعنا سیاوشی🎤
چرا دنیات برای ما نداشت هیچی
بیاور سوزن عشق و نخی از تار مویت را
شدم بازیچۀ دستِ، حسادت های گه گاهت
شدم درگیرِ وسواس و، تمنّاهای بی راهت
دلم آخر مگه سنگه؟ که نیشِت
در کتاب موحش گمراهی نوع بشر
فاطمیه فصلی از یک ظلمت بی انتها است
تقدیم به دبیر پسرم دانیال
چشمم هوای دلم پدیدار میکند
خوابم نمیبرد که مرا بیدار میکند
حسین_قالیباف
تابان
مرغبهشتمکهچنینمستخدا میروم
زادهعشقمکهبهاینحال وهوا میروم
تا تو را دیدم / دل کشانیدم
سویت ای نازنینم
ختم تنهایی/ فصل شیدایی
با تو شد بهترینم
درد و درمانم
معشوقه ی من نازنین دلبرم
می دونی تو هستی تاج سرم
وقتی نیستی تو کنارم
میشکنه بال و پرم
گوش کن تا پرده بردارم،از آن گنجینه ام
از نگاری که بُوَد، سرمایه ی دیرینه ام
خیلی وقته رسم مردانگی مرده
اثر ازش نمانده
اونایی که دم زدن زمردی
حالا رفتن پی،،وایی،،ی،مردی
استخوانی میان زخم تاریخ
تشنگانی غرق مرداب
نوشدارویی بعد سهراب
ما دیررسیدگانی
شماره ۴۵
خندید به من گفتی تو لایق من نیستی
من دختر شاه ام تو در حد من نیستی
گفتی که تو
مطیع شده عصیانم ،
دیگرمن را نمیخواهی ؟
بنده تر شدم جانا
دگرمن را نمیخواهی ؟
نقش قالی می زند
رخسار پیر در
آینه
عشق ، عقلِ هفت خط پیمایِ مشرب دیده است ..
این قلم کاری دو صد لشکر کند سر کشان را اين قلم بي سر کند
من که بی قیدِ چنین هزار دامادم و تو ...
من از آوارِ تو و خانه ی پوشالی تو
من از وعده های شیرینِ پر از خالی تو
که سلامِ گرگِ من، بی طمع بود
.....با نام خدا.....
با نام خدا گفتم و دست بر قلم شدم
هزار کار بی او زدم این بار با او شدم
با نام
هرچند شکستی منو ایمان و غرورم
ایوب جدیدم ، منم سنگ صبورم
ای عزیزان ای حکیمان بشنوید
ای هر آن کس خویشتن داند عبید
من آن آیینه ی شکسته ام
دلم هزار تکه و رخ یار در هر تکه ام
شکسته ام ولی باز آیینه ام
یک عاشق بوده
بسویت آمدم جانان کهبینم شورجنترا
زدوران سیه رَستم که یابم نورجنترا
دراین هوای بی هوا
عاطفه ها، سوا سوا
رسالتی ست به دوشم غمی که سنگین است...
آفتاب تیر و مرداد
پای بسته و تن خسته
راه پیمود
سالهای زندگی را
دست
پر فاصله فرسود
بیداد زمان
در زندگی لحظاتی میشه که انسان واقعا شکست و نا امیدی را تجربه میکنند اما با امید و مبارزه باید دفع ش
مجموع ۱۲۳۶۶۴ پست فعال در ۱۵۴۶ صفحه
محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک