يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر توحید هاشملو قلمدار
آخرین اشعار ناب توحید هاشملو قلمدار
|
در تب عشق سوختم و کسی باور نکرد
دلم شکست صدای شکستنم را کسی باور نکرد
برافروختم از آتش عشق کسی افروختنم را ندید
شبهای بی خوابی زانوی غم شعرهای دلتنگی
اشکهای خونی،نا امید از فردا،تو بگو چرا من زنده ام
دیدگانم بی نور،خیال خاموش،اسیر تنهایی
غم جانسوزیست تو بسوزی و او بی خیال تو باشد
آخر این عشق چیست؟چه نوای غم انگیزییست؟
عمری ساختم و آخر منم که سوختم
بر شدت سوختنم افزود و عصیان یار افزون تر
میدانم عمرم کفاف وصالی نمیدهد
لجاجت و فرجام بدش بر دیدارش مجالی نمی دهد
میسوزم و میمیرم کسی مرا تسکین نمیدهد
خیالم بعد مرگم بی خیال یار نمیشود
این غم عشق چیست که می کشد و درمان نمیشود.
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
البته متن خوبیست
لیکن جسارتا به نظر بنده
برای شعر بودن نیاز به ویرایش دارد
بصورت دل نوشته سروده شده
می بخشید