شنبه ۱ دی
اشعار دفتر شعرِ تمنا شاعر علیرضا جهان آرا (جهان)
|
|
اگه میخواهی به شادی مبتلا بشی یه کمی تنها بخند
اگه میخواهی زدرد و غم رها بشی یه کمی تنها بخند
|
|
|
|
|
دیگه داره تموم میشه عذاب این تن خسته
میاد بیرون زپشت ابر همون ماهی که پنهون پشت ابر گشته
|
|
|
|
|
دنیا محل سفره خوب و بدش زود میگذره
بیا که مهربون باشیم با اونی که رهگذره
|
|
|
|
|
مادرم
تو رو داشتن با تو بودن زخدا آرزومه
تو که نیستی بیقرارم حال من پریشونه
|
|
|
|
|
سرم دارم زخدایی که من و دید و ندید
چشم پوشید زگناهم آن که آبروم خرید
|
|
|
|
|
راه به جایی نبرد آنکه خیانت بکند
آتش دوزخ بخرد هر که اهانت بکند
|
|
|
|
|
چه تاجی زدی بر سرم زندگی
به غیر از مصیبت به جزء بندگی
|
|
|
|
|
خسته ام
خسته از هر چیز هر کس خسته ام
بس که دارم درد و غم در انتظارمرگ خودبنشسته ام
|
|
|
|
|
نشسته ای زدل من .شکسته ای زمن دل
خدا خدا ،اگر تو رسی به داد این دل
|
|
|
|
|
گناهم را نمیدانم ،که آیا من خطاکارم
مرا در محکمه گفتند ،ابد در حبس میماند
|
|
|
|
|
دلت میخواد برایت قصه گویم
کمی از سرحال و غصه گویم
|
|
|
|
|
جهان این بار به جای شعر برات ضربالمثل دارد
چو روزی رفت زین دنیا بجایش یک اثر دارد
|
|
|
|
|
دلبستن و عاشق شدن اینجورش گناهه
تا بوده همین بوده این است نظر من
|
|
|
|
|
مرا ای دوست چرا با آن متاع آشنا کردی
تو میدانستی متاعیت میکشاند مرا به ولگردی
|
|
|
|
|
خیلی وقته رسم مردانگی مرده
اثر ازش نمانده
اونایی که دم زدن زمردی
حالا رفتن پی،،وایی،،ی،مردی
|
|
|
|
|
وقتی که رفتی تو،من تازه فهمیدم
آرامشم بودی ،بی تو نمیتونم
|
|
|
|
|
یکی را پرسیدم ،کیه مادر؟
بگفت با من،گلی هست مادر
|
|
|
|
|
روز ۷مهرماه سال ۱۳۹۵ساعت ۶صبح
روزی که ایکاش خورشیدش طلوع نمیکرد
روز وداع با مادر و بعد از آن روز
|
|
|
|
|
به نسیم صبحگاهان به ترنم بهاران
به نگین آفتاب نخلهای استوار ریگان
|
|
|
|
|
موج و ساحل دیدنی دارد دریا را زآب
گر نه هر گودال پر باشد زآب دریا نیست
برخیز و ببین این همه دردی ک
|
|
|
|
|
من واحساس دلتنگی ،براین احساس تو میخندی
درون سینه ام غوغاست،از این احساس چه میفهمی
|
|
|
|
|
گنبکی،گنبد سرسبز خرم به دامان کویر
زادگاه شیر مردان و زنانی بس دلیر
گنبکی،نام تو چون نگین
|
|
|
|
|
عجب چیز کثیفی هست این پول
رفیق بی رقیبی هست این پول
|
|
|
|
|
دیگه داره تموم میشه عذاب این تن خسته
میاد بیرون زپشت ابر همون ماهی که پنهون پشت ابر گشته
|
|
|
|
|
من بر آنم شعر بر وزن بی وزنی سرایم ای ادیب
نه در آن هم قافیه باشد مشخص نه ردیف
|
|
|
|
|
گلایه دارد این دلم زسرنوشتم ای خدا
زشانس و اقبال بدم زروزگار بی وفا
جواب هر محبتم،هزار زخم از آد
|
|
|
|
|
اولین قرارمون یادت میادتو لحظهء دلواپسی
من در انتظار تو تا که، تو از راه برسی
|
|
|
|
|
از کجا باید سرودن ره بیهوده طی نمودن
تا به کی بازیچه بودن غیرت و مردانگی را له نمودن
|
|
|
|
|
گریه امونم نمیده تا که یادت به سراغم میاد
دل دیونه زمن صبر و قرارش رو میخواد
|
|
|
|
|
این روزها دنیا بس ناجوانمرد است
غنچهء نشکفته کی لایق مرگ است
|
|
|
|
|
هزاران درد به دل دارم ولی افسوس
نه یک همدم نه یک مونس نه حتی یک نفر دلسوز
|
|
|
|
|
بی پرده سخن گفتم آتش زدنم این بار
حرف سخن حق را گفتن که به خاک بسپار
|
|
|
|
|
شکسته ام با رفتنت خیلی شکسته تر شدم
زبس گریه کرده ام زاشک خیس و تر شدم
|
|
|
|
|
دلت میخواد برات از بم بگویم
از آن شهری که شد در غم بگویم
|
|
|
|
|
یه لحظه آرامش سکوت،،چشمای خیس تن کبود
|
|
|
|
|
هرکس به تمنای وصال دل یار است
|
|
|
|
|
تو چو آبی منم آن ماهی محتاج به آب
|
|
|