سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 9 ارديبهشت 1403
  • روز شوراها
20 شوال 1445
    Sunday 28 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      يکشنبه ۹ ارديبهشت

      ماجرای عشق وعاشقیم

      شعری از

      بهمن بیدقی

      از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

      ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۲ ۰۶:۴۳ شماره ثبت ۱۲۶۰۶۴
        بازدید : ۵۳   |    نظرات : ۱۰

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر بهمن بیدقی

      ماجرای عشق وعاشقیم
       
      وقتی اونو دید دلم ،
      طوری هوایی شده بود ،
      که همه کاسه کوزه رُو شکست و رفت
      یه جورایی ، دلم روانی شده بود
       
      بهش گفتم : می بینم که اسبِ مرادت را سواری
      به کجا میتازونی با این شتاب ؟
      پیاده شو بیا با هم بریم
      ازخجالتش به فکرِ تقوا افتاد ،
      مدتی بعد ، دیدم عبایی شده بود
       
      بعد از یک مدتی ازاونهمه یکریز ریاش ،
      دیدم که خسته شده بود
      شیشه ی مدرسه رُو زد شکست و،
      مدتی بود ز دستِ ناظم مُدَبر متواری شده بود
       
      بهش گفتم ای دیوونه !
      این خر بازیها چی چیه ؟
      به خودش اسپره پاشید
      گفت عشقم عاشقِ طلاس
      سرتا پا احمق ، طلایی شده بود
       
      یه مدتی رسوای عام و خاص بود
      چونکه دیکته بلد نبود برا نامه نویسی ،
      رفت اکابر برای نام نویسی
      چون همه عشق وعاشقیش ،
      فقط شفاهی شده بود
       
      من میرفتم به راه خود ،
      اون راه خود را میرفت
      سخته ولی ، راهِ من و اون ، سوایی شده بود
       
      زیرِگذرِقلی ،
      دیدیمش باهم یه شب ، من و مهتاب
      روبه تباهی میرفت ، انگار دوایی شده بود
       
      بهش گفتم دختره را ولش کن !
      بیا خونه ، نه تو با این عاشقیت حالِت خوبه ،
      هم من بی تو عاطفه کم میارم
      حس کردم خونی شده بود ،
      موضوع دیگه ،
      کامل جنایی شده بود
       
      فهمیدم از پشت ، یه خنجر زده بود دختره
      رووش نمیشد دلم بیاد توو خونه ش
      با ضرب و زور چپوندمش توو خونه ش
      یه دخترِ دیگه همونجا و همون ساعت ،
      سلامی عرض کرد
      چشماشو قلبم دزدید ،
      تا که یه بار دیگه هوایی نشه
      ایندفعه چشمم بود ،
      دختره رُو ول نمیکرد
      ازدیدنِ حقیقت ،
      انگار که کورشده بود
      چیکار باید میکردم ؟
      بهار بود ،
      وقتِ گل وگیاه بود
      نسیم هم بود ،
      عطرِ گل هم به راه بود
      عجب هوایی شده بود
       
      بهمن بیدقی 1402/9/19
      ۳
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      قربانعلی فتحی  (تختی)
      سه شنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۲ ۱۰:۵۲
      درود برشما جناب بیدقی

      جالب و شنیدنی بود

      خندانک خندانک خندانک خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      سه شنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۲ ۱۱:۳۷
      با سلام و عرض احترام آقای فتحی بزرگوار
      سپاسگزارم از لطف بیکران شما
      شاد باشید
      ارسال پاسخ
      محمد باقر انصاری دزفولی
      سه شنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۲ ۱۳:۲۱
      باعرض سلام وارادت
      شاعرواستاد بزرگوار
      زیبایی درکلامتان همیشه نمایان است
      لذت وبهره بردم
      درود..درود..
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      سه شنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۲ ۱۶:۴۸
      با سلام و عرض احترام استاد بزرگوار
      خیلی خیلی محبت دارید
      سپاسگزارم از لطف بیکران شما
      شاد باشید
      ارسال پاسخ
      محمد اکرمی (خسرو)
      سه شنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۲ ۱۳:۲۴
      درود جناب بیدقی
      امان از دست این دل و این دیده که هر دو آدم رو دیوونه میکنند
      ز دست دیده و دل هر دوفریاد/ که هر چه دیده بیند دل کنید یاد
      بسازم خنجری نیشش ز فولاد/ زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      روایت جالبی بود
      موفق باشید
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      سه شنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۲ ۱۶:۵۰
      با سلام و عرض احترام آقای اکرمی بزرگوار
      چه تعبیر زیبایی کردید ، احسنت
      سپاسگزارم از لطف بیکران شما
      شاد باشید
      ارسال پاسخ
      محمدرضا آزادبخت
      سه شنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۲ ۲۱:۳۳
      درود استاد بیدقی گرامی زیبا بود
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      سه شنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۲ ۲۳:۱۳
      با سلام و عرض احترام آقای آزادبخت بزرگوار
      سپاسگزارم از لطف بیکران شما
      شاد باشید
      ارسال پاسخ
      مجید اسکندری
      چهارشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۲ ۲۲:۱۰
      درود استادعزیز..بسیار عالی سروده اید. خندانک خندانک خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      چهارشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۲ ۲۲:۴۳
      با سلام و عرض احترام آقای اسکندری بزرگوار
      سپاسگزارم از لطف بیکران شما
      شاد باشید
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0