شنبه ۱ دی
اشعار دفتر شعرِ ترانه ای برای آناهیتا شاعر نیما ولی زاده
|
|
ای سرزمینِ گمشده ، آزاده تن ، سیستانْ خیال/ موعودِ هامون و انار ، بر دل نشسته آتشت
|
|
|
|
|
لحظه ها عریان زِ معنا چشم بگشا روحِ ماه / ای رزِ توسن ، هراسِ شب ،نوازش هایِ ماه
|
|
|
|
|
هنوزم دخترِ هامون تو جاری بر تنم هستی/هنورم قلب من تنهاست ، ببین این شعر بارانیست
|
|
|
|
|
شدم تسخیر چشمانی که سحر انگیز و یاغی بود /لب تو هم صحراهاست ، تو غارتگر چه میخواهی
|
|
|
|
|
به وحشت بار سکوت شب سپیده پیرهن خونی/تو را زیستم ،به آزادی ،تنت خو کرده سیستانم
|
|
|
|
|
آذر نگاهِ جاودان از بهمنِ هجرت شکست/قلبی که رویایش شده اردیبهشت مویت ،رها
|
|
|
|
|
بوی نارنج حریمِ گیسویت، ای اوستایِ مست و بی پروا/یشتِ لب بر لبم نشست بانو ، شعله یِ پاک ، نوایِ آتش
|
|
|
|
|
به گاتهای توسَنِ نگاه تو غزل گریست/ببین که در خیال تو چه آتشی به پا شده
|
|
|
|
|
با زخمه های زندگی در رقصِ مرگ گیسو کمند /از چشم آهویت بخوان سرخه حصارِ غرق خون
|
|
|
|
|
مرا در امتدادِ کهکشان مویت کشان ،شهنازِ شور آتش/که شعر،شهرزادِ رقصان شعله ای از شهوت من بود
|
|
|
|
|
معبدِ چشمان تو نجوایِ رُز در ماه و مِه/روح من عریان تر از باران تو را بر تن کشید
|
|
|
|
|
رخسارِ ایمان مسخ شب ، ققنوس ، خاکسترنشین/بر گردِ این آتش نرقص از هیزمِ دار روشن است
|
|
|
|
|
اسب خیال سرکشم میتاخت در رویای تو/اما سوارش بی نشان در هرم جانت گم شده
|
|
|
|
|
قلب رمیده کافر است بر وهم ایمانی که نیست/هر شب بهشت را در تنت ، آتش ، در آغوش میکشم
|
|
|
|
|
طوفان و شمعی نیمه جان ، ابهام هجران و وصال/ نازار به مویت بوسه زن آنجا دلم جا مانده است
|
|
|
|
|
ای هم نفس با زخم عشق ، کُشتی غزل هایم به هجر/فردا بگیرم دامنت ، این دل شکست در یاد تو
|
|
|
|
|
من یا تو در دیدار ما پرهای واژه سوختند / اینجا سکوت واژه هاست ، آری جهان چشم تو بود
|
|
|
|
|
یک جلوه از چشمان تو عشقی که در حیرت شکست/موی پر افشانت خیال بر حسرتِ بوسه نشست
|
|
|
|
|
مرا در دل کشاکشهاست میان جان و ابرویت / به هر سو میکشد دل را هلالِ ماه ابرویت
|
|
|
|
|
به عشق و زندگی رقصید به شهناز لبان تو/ به موی دختران یادت تو نور جاودان هستی
|
|
|
|
|
شهرزاد چشمت قصه خواند تا شب به آرامی گذشت/مهسا سیاوش را ببین از آتش مویت گذشت
|
|
|
|
|
هوای گیسوم چشمت ، مه آلود و هوس خواه است/ پریزاد رز و گندم ، تن تو مست و بارانی
|
|
|
|
|
بانوی نارنج و غزل خون میچکد از دامنت/آتش به شیرازم کشید رقص حریر دامنت
|
|
|
|
|
هرم هوس با موی تو آتش به ایمانم کشید/خنده به ایمان میزند هرکس که مویت شانه زد
|
|
|
|
|
آرام شهر آشوب من همبستر شعر و غزل/سرکش نگار بی نشان مهتاب شب های غزل
|
|
|
|
|
غزل خوان شبان سرد پاییز/هوای لمس موهای تر توست
|
|
|
|
|
شانه به موهایت زدی شیطان در آغوشت گرفت/نام تو را خواند رانده شد ، حسرت شد و آتش گرفت
|
|
|
|
|
آتش بکش بر تن هوس در مرگ هر غزل برقص /با موج عمان تنت در ساحل شعرم برقص
|
|
|
|
|
در خلیج رقص موهایت خزر بانوی من/ ای آناهیتای باران رنگی از ایمان بریز
|
|
|
|
|
خدا رقصید در موی رهایت/گمانم عاشق روی تو مانده
|
|
|
|
|
قبل از خدا چشم تو بود چشمک زد و باران گرفت/باران به بوسه مست شد، شد آتشی بر جان من
|
|
|
|
|
در این سکوت شب زده صدای تو ترانه خواند/ترانه ای هوس شد و جنونی از لب تو خواند
|
|
|
|
|
بوی نم باران گرفت آرام بوسه از لبت/طعنه به آتش میزند صحرا تن این رویای تو
|
|
|
|
|
میروی و میبری همراه خود جان مرا/اندکی بنشین کنارم تا تماشایت کنم
|
|
|
|
|
همنشین زخمه های وحشی ساز/به تماشای تمام تو نشستم
|
|
|
|
|
با حریر برگ ریزان تنت پاییز من/گم شدم در کوچه های خلوت خیال تو
|
|
|
|
|
در این شهر بی معنی واژه ها/صدایم بزن نام من نام توست
|
|
|
|
|
در جنون یاد تو رسوای شهر شب شدم/سوختم در حسرتت دیوانه ای یاغی شدم
|
|
|
|
|
تو برقص کولی مست کافه های شهر شب/من جنونم تو هوس ، زخمه زدی بر جان من
|
|
|
|
|
خیال وحشی چشمت به آتش خانه ام را سوخت / به گندمزار موهایت تو ای بانو پناهم ده
|
|
|
|
|
در شب شیراز موهایت مرا در خواب کن/تا که مست از بوی نارنج تنت بیدار شم
|
|
|
|
|
من تو را خواندم در آغاز واژه ها معنا گرفت
یک غزل شد بوسه ات شهر غزل ها را گرفت
|
|
|
|
|
پیچ و تاب شال سبزت کوچه باغی آشناست
ترکمن بانوی مشکین چشم هر شعر و خیال
|
|
|
|
|
رقص دامانت جنون خون به شهر شب زده
صد سوار اینجا نگهبان نگاهت آمدند
|
|
|
|
|
رانده از درگاه چشمانت منم شیطان شعر
شعر من شد دوزخ و آتش به دنیا میزنم
|
|
|