سلام و درود و عرض ادب و احترام خدمت
استاد عزیز و بزرگوار جناب سید هادی محمدی
ممنون از محبت و بذل عنایتی که فرمودید
و این کمترین را لایق دانسته که نقدی
بر دلنوشته ام داشته باشید
سپاسگزارم فرهیخته فرزانه
کمتر کسی پیدا می شود که در این
دنیا از وقت ارزشمند خود برای
بال گشودن کوچکترها هزینه کند
و جناب محمدی
این ذریه زهرا سلام الله علیها
از این معدود ایثارگران است
همیشه بدرخشید و شاداب بمانید
در تمامی موارد دقیق و پدرانه قلم فرسایی
نمودید و مرا مورد لطف و محبت خود
قرار دادید بی نهایت ممنونم
فقط در مورد واکسینه
همانطور که به درستی بیان داشتید
هارمونی ندارد و این عمدی بوده
شاید به نظر خودم نقطه قوت است
چرا که خواننده را به آن نکات تو در تو
که معروض داشتید متوجه سازم
صفحه کاغذ مبارک سندی است
که وقتی ظلمی می بینم نا مردمی مشاهده می کنم
استغاثه ی می نگرم ، حقوقی را پایمال می بینم
دست به قلم شده می نویسم ، می خروشم ، می ستیزیزم تا دادی بستانم ، کمک ناچیزی کرده باشم
وصفحه کاغذی که مرحوم مصدق امضاء نمود
و نفت ایران را ملی کرد بیان این موضوع است
من شصت و دو سال از خدا عمر گرفته
و وجدانی آرام دارم و شکر گزاری و تواضع
و مهربانی را سر لوحه زندگی خود قرار داده ام
مجدداً سپاسگزارم از ذره پروری که
داشته اید ،
همیشه بدرخشید چون مهر
شاداب و سلامت با عشق
فداییان ، سید محمد علی سهیلی
صفحه کاغذ بود، دمسازِ درد سینه ام
درودبرشما جناب سهیلی عزیز
بسیارزیبابود