شنبه ۸ ارديبهشت
|
|
گفتی بنشین و بگو این فاصله؛ عشق است
خون شد دلم از بس که نوشتم؛ بله عشق است
هرچند کمی خسته و تنه
|
|
|
|
|
کامل شده و ویرایش شده ی شعر آواره ی دوران
|
|
|
|
|
جهانی پر از جنگ و خون و جنون
جهانی پر از التهاب و جدال
عجب بد جهانی؛ جهانی چنین
بگو کو جهان با کم
|
|
|
|
|
گندمی سود پدر شد دستکم
ناخلف بودیم به جو نفروختیم
|
|
|
|
|
هرآنچه هستم امروز و دیروز
|
|
|
|
|
ای کاش دلم اسیر احساس نبود
|
|
|
|
|
سراپا غرق تقصیرم خدایا .....
گره خورده به زنجیرم خدایا..
|
|
|
|
|
قفس را بست
اینبار با دستان خود
.
|
|
|
|
|
و امان از سرآغاز فرجام...
|
|
|
|
|
چه میشود که قلبِ بزرگِ نهنگی
خیالِ سفر به خشکی میکند؟
خانهی بدون تو برایم زیادی بزرگ است
اگر چ
|
|
|
|
|
چه شکنجه گری ست شکنج ابرویت
یال گستر در ضیافت معراج
|
|
|
|
|
یادم آمد که بلاکم ، دهنم سرویس است
|
|
|
|
|
دوباره از تو خاک سر در میارم... مثه سیمرغ میشم پر در میارم...
|
|
|
|
|
مکتب ادبی نورگرایی
شعر پیشرو
شعر سروش
|
|
|
|
|
دوستت دارم ولی این راه و رسم دلبری ست؟...
|
|
|
|
|
قمریها لابلای موهای شبقگونت
|
|
|
|
|
واج آزادی شده تکفیر و از اکران جدا شد
|
|
|
|
|
چه حالِ خوبی داره
دیدنِ رقصِ خط های تزئینی
دیدنِ فُرم های فیگوراتیو
دیدنِ رقصِ طرح های تزئینی
|
|
|
|
|
دفتراول:
قلبش اینقدر تنگ شده بود
ک دیگر اندازه سینه اش نبود...
|
|
|
|
|
چینی نازک تنهایی من، ترکش تا به کجا خواهد رفت؟..
|
|
|
|
|
ای روی تو از مهر چو خورشیدِ میانه!
|
|
|
|
|
مغزها در حالت خاموشی و رٶیا ندارم
|
|
|
|
|
" تولد "
در جستجوی یک من ِ دیگر ام ؛
تا دوباره متولد شوم!
و چه اندازه عجیب است روز ابتدای بودن.
|
|
|
|
|
ای مرگ…! نیا ؛ توشه پس انداز کنیم/
چندین چمدان توشه پس انداز کنیم //
زینب حسنی (دنیا)/
|
|
|
|
|
آغوشت مرا بسپار گاهی
هوایت میکنم بسیار گاهی
|
|
|
|
|
هم اینان می خور و بی مشرب
|
|
|
|
|
مهربانی زیباست ، مهربانی ساده است!
ساده چون دعوت یک دوست به چای
|
|
|
|
|
دوباره آتشی شعله کشد بر ساحل حیرت
نگو قلب یخین در تب فتاده از دم وحدت
|
|
|
|
|
برگرد که آرامشِ این دل باشی
|
|
|
|
|
هدف سبز است و آن پیروز باید
که فرداها به از امروز باید
|
|
|
|
|
بـر دامــن گـل ، طـرح تِــمِ خــار زدنــد
بــر چـوبـۀ تــرس ، امــیـد را دار زدنـد
|
|
|
|
|
امروز جهان صدا زند روژينا
|
|
|
|
|
این کاشانه را ویرانه یی ست وقتی که مادر نیست
|
|
|
|
|
من عشق را در کنج چشم مادرم جا کرده ام
خود را رها چون کودکی در دست بابا کرده ام
|
|
|
|
|
بود مردی عاشق مال و منال.
زین سبب او گشت دنبال عیال.
|
|
|
|
|
میان این همه غریبه و آشنا
نمی دانم چرا خاطر خواهت شدم رفیق
|
|
|
|
|
پنجاه و پنج 596
می نوازد پرده ی جـانم چه خوش آواز تو /
پنج و پنجـاهم بُ
|
|
|
|
|
تو خود را سرباز صفر ولایت خواندی
در کلام و عمل مطیع امر ولی بودی
|
|
|
|
|
تابستان بود
ردِ پایی تازه بر سنگفرش هایِ خیابان خودنمائی می کرد...
|
|
|
|
|
امشبی را با دلم سر کن نگارا جانِ من
|
|
|
|
|
پایگاه ادبی شعرناب برای حماسی بیشتر و عشق ورزی نرم تر!...
|
|
|
|
|
ای خدا
دودستم می کند سوی تو پرواز
دلم را میکنم سوی تو دمساز
بیا د ستم بگیر یار دوعالم
ره
|
|
|
|
|
مرا بردی به آغوشت ولی آهی نبود
شاید برای تو این عشق کافی نبود
|
|
|
|
|
مصطفی فرمود و دیدم در تحف
هـرزه بـاشد هـرزگی را فـاش کـرد
|
|
|
|
|
نیامد قاصدک آخر دلم را سر بریدم
|
|
|
|
|
شده ام همچون مترسکی به جالیز
|
|
|
|
|
به بارانی که از چشمم بریزد
دلم نتْواند از رویت گریزد
|
|
|
|
|
بوی نم باران گرفت آرام بوسه از لبت/طعنه به آتش میزند صحرا تن این رویای تو
|
|
|
|
|
خرداد باشد
یا که تیر
بی تو بودن
باکی از
تیر خوردن ندارم...!!
|
|
|
|
|
در باغ لحظه ها،
از بوسه ی شاپرک عشق،
نیمی از گونه ی سبز سیب ها،
سرخ می شود بر روی شاخه،
در ظهر ت
|
|
|
|
|
در محفلی ، سخن ،زِ بشر بود در میان
او از کجا ست؟ بهر چه می گوید، این ب
|
|
|
|
|
صبح از خواب خوش پیش تو بیدار شدم
|
|
|
|
|
از کلاهی که می بافی
خرگوش می پرد
|
|
|
|
|
دلارا مهربانی مهربان است
که دل شمس الشموس آسمان است
|
|
|
|
|
گفتندبدامان خداوند بیاویز
تاسبزشودقلب شقایق دل
پاییز
وقتیکه خدا در رگ وپی های توجاریست
معطوف ب
|
|
|
|
|
مکتب ادبی نورگرایی
شعر پیشرو
شعر سروش
|
|
|
|
|
هر روز به مستی و شبم غم شده بود
تا دیده ز شبنم نم و نم نم شده بود
من بیگنهم جام تو مستم شده بود
خ
|
|
|
|
|
اگر دست خدا دست خدا را برده بالا
|
|
|
مجموع ۱۲۳۶۹۶ پست فعال در ۱۵۴۷ صفحه |