سر خورده از این دور و زمان روح و روانم
آواره در این عالمِ بی امن و امانم
صد ناله به دل دارم و صد رنج به اندام
مسکوت در این کون و مکان ، داد و فغانم
با پیکرِ غم سوخته، چندیست بپویم
تا کِی نکنم فاش دمل های نهانم؟
خودباخته در کوره رهِ عمر دوانم
تا مرگ در آغوش کشد جسم نَوانم
از سوگِ جوانیم چو یک بیدَکِ مجنون
خم گشته قدِ سَروَم و مَرثیّه بخوانم
از ساغر اندوه، کَشَم* جامِ پیاپی
خواهم که جهان را ز تن خویش رهانم
خسرو قلم خویش تو بشکن که از این پس
در چامه نیاید سخن خوش به زبانم
مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن
پ.ن:به جای کلمه کشیدن به معنای نوشیدن می تونید خوردن قرار بدید و اینجور بخونید
از ساغر اندوه، خورم جام پیاپی
هر دو صحیح است کما اینکه بعد از انقلاب ، تمام کَشیدن های شعر های قدیمی هم به خوردن تغییر پیدا کردند ولی من به شخصه همون کشیدن رو ترجیح میدم (چون لطیف تر هست)
ترا گاه بزم است و آوای رود/کَشیدن می و پهلوانی سرود(فردوسی)
شعر خوبی بود
موفق و مؤید باشید