بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و درود،
10 سروش کوتاه
سروش شماره ی 1
کهکشان، بی تو، خالی از نور است/
بی تو، خورشید، هلیومِ کور است/
نور، گرم و لطیف و پرشور است/
دور از این نور، کفرِ مهجور است/
هستی از نور عشق، مسرور است/
الله نور السموات (السموات)
و الارض.//
وزن این سروش
در لَخت های غیر پایانی:
فاعلاتن مفاعلن فعلن
و در لَخت پایانی (در پی دگرگونی مرتبط با کوبش پایانی) بصورت:
مفعولُ مفعولُ مفعولُ فعلن.
سروش شماره ی 2
غم به غم شد دلم، غماغم شد/
اهل غمّاً بِغمّ، دمادم شد/
پیشِ دل، ارزش جهان، کم شد/
مَحرم رازهای عالم شد/
پیله ها را شکست.//
سروش شماره ی 3
خواب بودی که آفتاب دمید/
بعد، باران، چنان گلاب چکید/
دشت، گلزار گشت/
غنچه، بیدار گشت/
مِه، پدیدار گشت/
باز، خورشید مهربان کوچید/
خواب بودی، ولی نگو که نبود. //
سروش شماره ی 4
می شود عیب من، فراموشت/
باز باشد همیشه، آغوشت/
آفرین بر دل وفاکوشت/
من چگونه نباشم عاشق تو؟! //
سروش شماره ی 5
غنچه ای می شکفت و
می خندید/
همه جا را بهارگون می دید/
باد، پیش آمد و از او پرسید:/
"این جهان را چگونه می بینید؟" /
پاسخش را نداده، برچیدش. //
سروش شماره ی 6
سنگ ها هرچه سنگ هم باشند/
هر چه هم درپی ستم باشند/
لگداندازِ هر قدم باشند/
دم به دم، عاملان غم باشند/
همه شان نیز همقسم باشند/
راه ایجاد آبشاران اند!//
سروش شماره ی 7
لاله با خاک، همنشین شده است/
چشمه با سنگ ها، عجین شده است/
غنچه، بر خارها، نگین شده است/
گل بر آتش، ترانه چین شده است/
رازها، دلنواز.//
سروش شماره ی 8
آبشار بلند-بالا یی/
آخرِ واژه ی تماشا یی/
دلفَزا، دلربا، دلارا یی/
لاله سیمای سینه ی ما یی/
زیبا یی.//
سروش شماره ی 9
مهر تابید (و) صحنه، روشن شد/
صبح، صادق شد و مبرهن شد/
واژه ی "زندگی"، مطنطن شد/
و امیدی دمید.//
سروش شماره ی 10
دوست دارم صدایتان کنم و/
با غمی، آشنایتان کنم و/
بعد از آن هم دعا یتان کنم و/
ترکِ خود در هوایتان کنم و/
بوسه بر لفظ "عاشقی" بشوم. //
مکتب ادبی نورگرایی
شعر پیشرو
شعر سروش
(محمدعلی_رضاپور)
سروش،
تا حدود زیادی جامع قالب های
دوبیتی، رباعی و سه گانی
و پلی ست میان شعر سنتی و شعر نو،
در گسترش قالب تازه و توانمند سروش،
سهمی داشته باشیم!
سلام و درو زیبا سرودید سلامت باشید
بداهه :
صبح شد نور در نگاهش بود
التفاتِ خدا پناهش بود
حسِ هستی که رو به راهش بود
سرخوشانه نسیمپیوسته