کاباره
چه حالِ خوبی داره
دیدنِ رقصِ خط های تزئینی
دیدنِ فُرم های فیگوراتیو
دیدنِ رقصِ طرح های تزئینی
حتی روی ، کاغذی پاره پاره
خط ها و طرح هایی که ،
ظاهراً ولو شده اند روی کاغذ بصورتِ آواره ،
ولی ، اگر به ژرفنایشان غور کنی ،
خواهی دید که شاهکاره
چه حالِ بدی داره
دیدنِ خط و فُرم و، رقصِ آدمهای بیکاره
همچو گیاهانِ خرزهره ی سمّی ،
که ز دیدنشان به اندام ، تشنج میباره
وِلو شده اند چون گیاهانِ هرز، دریک کاباره
آدمهایی که وقت گرانبهایشان را براحتی ازدست میدهند
به قمار و مستیِ بی لذتی که ،
شبیه به لذتِ عیش ومستیِ عبادتِ خدا نیست
سرهایشان پُر از بادست
قلبهایشان هم بی بخار و بی بارست
روح هایی که سر و قلب ندارند و همه هستند ،
نیمه کاره
درمیانه ی یکعالمه دودی که دودکش مانند ،
پخش میشود به فضا ،
دودهایی که ازمارکهای مختلفِ سیگاره
درمیانه ی یکعالمه نامحرم و مردانِ زن باره
و زنانی ناخوشایند ، با لباسهایی نیمه کاره
روح های سرگردان و سرگشته و آواره ،
راستی دنبالِ چه میگردند ؟
یقین بدنبالِ فراموش کردنِ فلسفه ای که ،
روحشان را اینگونه مثله کرده و، با دزدیدنِ ایمانشان ،
آدمیت شان را اینگونه نموده ،
ناقص و نیمه کاره
بهمن بیدقی 99/11/23
درودبرشما
زیباقلم زدید