محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
شنبه 12 خرداد 1403
25 ذو القعدة 1445
Saturday 1 Jun 2024
مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..
شنبه ۱۲ خرداد
ای خوشا در آسمان ،اختر چو پروین داشتن
تو از نسل بهارانی و من از نسل پاییزم
تو گل هستی و من برگی که در پای تو میریزم
اگر از فرصتِ احساسِ تو، غافل باشم
لاجرم ، بی تو ، در این محکمه جاهل باشم
خیلی دوست داشتم در زمان
حول حالنا الی احسن الحال در کنار شما می بودم
نخوسوزنبیاورتابدوزملببهلبهایت
وقتی برایم حسی ازفردانوشتی/سهم کبوترهای این صحرانوشتی/وقتی نگاهت کردم ابریشم سرودی/درمن شروع مردم دن
باغ می خندد
غنچه می شکفد
رونق می گیرد باز
برکه و چشمه سار
غزل می خواند بلبل
مست و بیقرار
ای ! وای
چرا ؟ گم شده ام
در شب مواج
--
رسوا تر از آن بینم ات
ای دیده ی محتاج
بمناسبت 29 اسفند ونفتی که هرگز ملی نشد!
توی دادگاه عدل زمینی تبرئه شد امروز
نانوایی که سر مهری را شکسته
مهر اذعان داشت که سر صف بوده...
انقدر می روم در بیابان تنهایی ام تاببینم لحظه ای نیم رخت
نشود بی تو زیستنم عاقبت بسوزم بی تو خانه و
عید پارسال خاک قلبمون شکوفاشد
ولی امسال ازش غنچه و باغ در اومد
عید امسال نزدیک شد قدم قدم
همه شاد
مادر روزت پیشاپیش مبارک باد
((مادر))
می سرایمت ای قصیده های قصد کودکانه
بلند بلند،هجا در هجا
در امتداد صامت های سکوت
مصوتی
دوش به میخانه ی ما دوست پیمانه گرفت
نقضِ پیمان کرد و شرابش ز خمخانه گرفت
چراغ خاطره هاي دور خاموش است ...
میدونی
رفتار ادما
با افرادی که دوسشون دارن
یا براشون ارزش قاعلن;
....
مرا روی خودت بکش
من امن ترین انسان روی زمینم
برای پوشاندن سرمایی که بین من و تو اتفاق افتاده است.
خواجه به خلوتم دَرَست..
شب همه شب براي تو...
تا كه تسلي ام دهد ..
در غم جانفزاي تو...
حکمتو لطفِ خدا بود که تنها شده ام ... ...
گر چه از آب روان قطره ی شبنم دارم
لیک ای همسفران بار ادب کم دارم
" نفس "
پای در شدّت نبض
به در و دیوار سینه ی تماشا می زد؛
" نگـــــــــــــــــاه "
چشم دوخت
افسانه را افسون نخوانید ای برادر
در وقت آمدن افتاده تر بیا
رویای تو بغلم خواب خواب خواب
آهسته تر ز نسیم سحر بیا
نقش خیالی ام ا
باز کنید پنجره را باز بهار می رسد
سوزن خار می شکند مرهم یار می رسد
بال زنید بال زنید گهه که پرید
دلم همچون سر زلف تو پریشان گشته
باز از توبه ی خود سخت پشیمان گشته
در باغ سبز وجودت نهان شدم
اگر بچشم من آید رخِ ندیده دوست
بچشم ؛ طاق دو ابرو چنان خمیده دوست
شاخه خشک و تکیده زمستانم
خدا را چه دیدی
عید آمده از راه و به لب خنده ندارم
جیب همه پر پول ولی بنده ندارم
مردم همه بر تن زر و ابریشم خالص
ببار ای ابرِشادی فرودین است
بهشت اکنون بر رویِ زمین است
غبارِ غم ببر با آبِ چشمت
بیاورخنده،فصلِ ا
وقتی که میشوی عاشق ناز و ادا
وقتی که عشق یک جانبه کشته ترا
وقتی نمی توانی برسی به کسی
وقتی نم
باز عصر سه شنبه و
همان کافه ی همیشگی
آخرین میز کنار پنجره
اتفاقی نیست
...
علی رفیعی
میانِ آسمان تنهایی ای ماه!
چه سودی دارد این زیبایی ای ماه؟!
این صدایِ پایِ نوروز است یا بانگِ بلاست ؟
تو بهاری همه مهرت به من و قلب من،
من از دیارِ عاشقان، عَلم به دوشِ غیرتم........
توقعم را داده ام ، تا آرامش بگیریم
همایون می شود خرم ز نت های صدای تو
بگو پروین بخواند در ، بیات اصفهان تو
چشم های توچراهرگزنمیبیندمرا
از زخم خاک می گویند
سویی که در چشمانم
..پر پر می زند
زنده می ماند کسی که می برد نام بهار ..
که صبر من تموم شدو
هنوز میگن doros میشه
زمین نو میشود ، بهار او یعنی همین. مرداب ، در زمان ، چرا تیر میکشد
دیگر ترسیم مرگ کافی نیست
من از...
ـ رافائل؛ تبعیت می کنم
من با بهارِ چشم تو آغاز می شوم
انچه بوداینک نیست نام و نشان گو که ما در انجلس خواب بوده ایم
دست غزل رسید به دامان چشمهات
نوحه شهادت حضرت فاطمه الزهرا
خبر رسید به عالم؛ خدیجه، مادر شد /
نسیم، هم نفس عطر و عود و عنبر شد /
تمام عرش، به نوری جلی، منور
به فرودین بگو عاقد روانه کن به دمن/عروس خوش قدمت سازگار می آید
شهیدان الهی پرکشیدند
شراب عاشقی را سرکشیدند
هر زمان می دیدمش نبضِ زمان می ایستاد
آنچنانی که زبانم در دهان می ایستاد
هر مژِه مانند ت
تاب زلفش چون ورا مهتاب کرد
از قضا ،قدر زنی نایاب کرد
.............................................
سخن از بیش و کم و روز و شب و دار و ندار
مانده در دل، شده غصه، منِ بی صبر و قرار
انعکاس فریادهای فروخورده ام,
همچون تیشه ای,
....
اززمانی که گل احساس ما خشکید
روی نبض لحظه ها داغ جنون بارید
ما شهره ی عالمیم با نام جنون.......
ای چشم من بینای من
غمگین ترین نوای من
آن روز را یادم است
(اجتماعی)
دیوارهای خانهی ما چون که دارد موش
من درد را گفتم به در ، تا بشنود دیوار!
چهارشنبه سوری
در دیار من روزی
گنج در سینه ام از رنج فراق آگاه است
کز همان زخم درون عاقبت آوار شدم
یه شعر کوتاه ،شرح حال معلم ریاضی ها
مجموع ۱۲۴۴۶۹ پست فعال در ۱۵۵۶ صفحه
محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک