چهارشنبه ۱۶ آبان
اشعار دفتر شعرِ واسطه شاعر سعید بی همتا
|
|
کاش می شد که دلم در غل زنجیر شود
نفسم از نفسِ گرم تنت سیر شود
کاش یک قاصدک از تو خبری می آورد
|
|
|
|
|
عاشقم من عطش جان تو را می خواهم
بوسه از آن لب و دندان تو را می خواهم
به چه دردم بخورد ماه که در
|
|
|
|
|
می شود در همین لحظه
از راه برسی و
جوری مرا در آغوش بگیری
|
|
|
|
|
کافی نیست؟!
منتظری چه اتفاقی بیافتد؟!
اینکه دلم برایت تنگ شده کافی نیست؟!
اینکه دیگر در اتا
|
|
|
|
|
استرس دارم،بی تابم
روز و شب درگیرم،می خوابم
شک دارم،از همه کارام بیزارم
هی می گم:دوستت دارم،همش م
|
|
|
|
|
برای دیدن پنهان
و رسیدن به آسمان آبی عشق
روزها ، ماهها و سال ها دویدم
زمستان را به دست بهار سپردم
|
|
|
|
|
در مسیر باد باش و بوسه هایم را بگیر
تو همیشه شاد باش و غصه هایم را بگیر
مستم از جام لبت، اى جا
|
|
|
|
|
لیلا تمام شد...غزلم ناتمام ماند
مجنون قصه رفت و ابن سلام ماند
من ماندم و غزل غزل آواز در سکوت
فری
|
|
|
|
|
خواستنت
مثل تصور یک زن برهنه است
در خواب یک سرباز
که نمی داند
آن صدای مهیبی که شنید
گلوله ای اس
|
|
|
|
|
ای بغض غم انگیز ترین شعر شبانه
امشب غزلم یاد تورا کرده بهانه
من واژه به واژه به تو پرداخته ام تا
|
|
|
|
|
فصل بهار كه مي آيد
دلم سپيد مي شود
دستانم حس مي گيرند
كنار نم نم باران
با نگاهي عاشقانه
نفس مي
|
|
|
|
|
تمام اشکایم را پاک می کنم
حالا تو از باران و
کوچه های خیس غمگین تری
|
|
|
|
|
مرا روی خودت بکش
من امن ترین انسان روی زمینم
برای پوشاندن سرمایی که بین من و تو اتفاق افتاده است.
|
|
|
|
|
دلم تنگه،غصه داره
تب عشقت،یه دنیا میاره
رامو گم کرده بودم
جاده رو نشونم دادی
عطر نفساتو دوست دا
|
|
|
|
|
چشمم به آسمان افتاد که آبی بود
ابر ها را در اوج خنده یشان دیدم
|
|
|
|
|
گاهی زود می رسم
مثل وقتی که به دنیا آمدم
گاهی اما خیلی دیر
مثل حالا که عاشق تو شدم در این سن و سا
|
|
|