چهارشنبه ۱۶ آبان
کاش می شد شعری از سعید بی همتا
از دفتر واسطه نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۶ تير ۱۳۹۶ ۱۹:۳۹ شماره ثبت ۵۶۹۷۲
بازدید : ۸۰۳ | نظرات : ۳
|
آخرین اشعار ناب سعید بی همتا
|
کاش می شد که دلم در غل زنجیر شود
نفسم از نفسِ گرم تنت سیر شود
کاش یک قاصدک از تو خبری می آورد
تا که این خواب منِ شب زده تعبیر شود
دانهٔ عشق تو را در دل خود کاشته ام
کاش این ذرّه به دستان تو تکثیر شود
خنده هایت به بهار و لب تو شاخ نبات
در کنارت چه بعید است، کسی پیر شود
پیش آن لشکر چشمان تو تسلیم و گمم
کو سپاهی که در این مهلکه درگیر شود؟
من صدایت زدم و چهره ز من گرداندی
حق این عشقِ خیالیست که تحقیر شود
فال من در کف فنجان و دلم در کف دست
روز و شب منتظرم تا که چه تقدیر شود
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
برید جلیی که خود باشید.!!!
مدیریت سایت