جمعه ۲۵ آبان
|
دفاتر شعر افسانه احمدی ( پونه )
آخرین اشعار ناب افسانه احمدی ( پونه )
|
در دایره ی دنیا هر چند که گمنامم !
با تلخیِ این عمرم محکوم به اعدامم
سرگرم گناهانی در خلوتِ جانکاهم
من سلسله جنبانِ ساقی و می و جامم
درجا زدنم عشق است با این قدم لنگم
با حالِ خرابی در ، پیمودنِ این گامم
پله پله افتادم از چشمِ دلم حالا ؛
نوجونی ام رفت و بی خیالِ یک کامم
پلکی نزدم بر هم جان هم برسد بر لب
با این همه بی خوابی افتاده ی در دامم
دنیای غریبی بود این شیوهٔ جان دادن
با هر نفسش مردم ، من زندهٔ ناکامم
تورات و یهودا را انجیل و مسیحا را
زرتشت و اوستا با اسلام به الزامم
هم دختر و هم مادر هم خواهر دنیایم
شیرین تر از این مغزِ خوشمزهٔ بادامم
دنیا نشدم خسته از چرخ ستمکارت
انگار نه انگارم ،ناپخته ام و خامم
پرواز نمی خواهم با اوج غریبم من
میخندم و میچرخم تا لحظهٔ اتمامم
هم ناخوشی ام دادی هم درخوشی افتادم
رفتم به فراموشی ، خورشیدِ لبِ بامم
امشب به سبکبالی مانند پرِ کاهی ؛
خالی ام و بی بارم ، آماده ی اعزامم
از باغ و بَرت دنیا ، یک برگ نصیبم نیست
جز "پونه" کسی نشنید این شیونِ آرامم
افسانه_احمدی_پونه
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
مثل همیشه