دست غزل رسید، به دامان چشمهات
مشکلترین روایت آسان چشمهات !! !
میمیرم از نبودنت ای عمر ! ای نفَس !
باور نمیکنی ؟! به خدا ! جان چشمهات!!
«نقش جهان» ! تمام جهان در نگاه تو
دنیای کامل است ، سپاهان چشمهات !
وقتی که شاهکار خدا آفریده شد
صدها ملک شدند نگهبان چشمهات
تا «وان یکاد» روی نگاهت نوشت ...گفت !
کل زمین برای سلیمان چشمهات
شد کارگاه شعر و غزلهای بی بدیل
آن حالت قشنگ و غزلخوان چشمهات
جانم! تورا به ضامن آهو سپردمت
در حرزش ، آهوان خراسان چشمهات
بی کشتی نجات چه خاکی به سر کنم ؟!!
میترسم از عواقب طغیان چشمهات !
قاضی عشق حکم ابد داد و رفته ام
در حبس ،پشت میله ی مژگان چشمهات
لطفا به یک نگاه به لوت دلم ببخش
سرسبزی و طراوت گیلان چشمهات
آشفتگی شعر من اصلا عجیب نیست
وقتی شده ست شانه پریشان چشمهات
معنای کافر از قلم دهخدای عشق :
شخصی که کرده سعی به کتمان چشمهات
شد استحاله،! وسوسه ، با ظاهری جدید!!
عطر دو سیب محشر قلیان چشمهات
با ناز نازیانه ات ! آتش به پا نکن
آدم پزیست !! کوره ی سوزان چشمهات
#محمدرضا_بهرامی
بسیار زیباااااااااااا
عالی مثل همیشه
🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹