چهارشنبه ۱۲ ارديبهشت
|
|
سردی سینه ی من شوروی سابق توست....
آخر هیتلر و این جنگ نمی دانی چیست
|
|
|
|
|
عجب پیمان پرسودی است برجام/
به کوری دو چشم ترکمان چای/
|
|
|
|
|
به روی خاک تنم زخم زدم با دل تو
شک ندارم که همین زخم شود چاره ی تو
تو که با زخم دلت غرق به خونم کر
|
|
|
|
|
می آیی انار ، دانه کنیم ؟
|
|
|
|
|
زنوکیسـه گان فضل ورحمت مَجوی
که بـا آبــرویت تجـــــــارت کـنُـند
بـــدامان پــاکـــان
|
|
|
|
|
یک شعر نسبتا قدیمی ست که بد نیست با شما عزیزان به اشتراک گذاشته بشه.
|
|
|
|
|
شاهزاده ی سوار بر اسب سفید کودکیم دیگر چه احمقانه در کافه گیتار مینوازد
|
|
|
|
|
صبر سبز مصطفی از دست رفت...
|
|
|
|
|
موی تا زیر کمر آمده ات چون یلداست...
|
|
|
|
|
عمری گذشت حضرت زمان غایبم
عمری فدای تو نمودم ، نیامدی
|
|
|
|
|
دوباره پاییز دوباره سیاهی
دوباره برگ ریزان
دوباره تنهایی
درخت تو هم مثل من گلایه کن
برگ هایی که
|
|
|
|
|
شادم ز لبخند تو من، مسرور یعنی این صنم
دیوانه خوانندم کسان، مشهور یعنی این صنم
|
|
|
|
|
ناباورانه غصه بساطش گشوده است
|
|
|
|
|
تویی مرغ مینام، همه آرزوهام
همینی که هستی،همونی که میخوام
|
|
|
|
|
بگذار در افکارت فراموش شوم
|
|
|
|
|
آن عقاب قصه کو گفتم ز پيش //
می شتابد با كسان در راه خويش
|
|
|
|
|
در دل دریا دلان دارد دم دیرین شهید
|
|
|
|
|
آنان صدای پر کلاغ را می شنوند
ولی به هنگام آواز چکاوک
طاقی بر سر می نهند
این است رسم طاغی
دل به
|
|
|
|
|
تو چه سیمین بدنی عطر تنت از یاس است
اولین فصل خدا نام بگیرد از تو
دل صد مرده به لبخند تو احیا بشود
|
|
|
|
|
مرا بیاب...
کمی سیاه تر از شب شده ام
|
|
|
|
|
-شانه هایت قافیۀ پرواز، دستانت کوک آواز
-دلبرانه قدم بزن در واژگانم،
من فاصله ی حروف آغوشمان را دو
|
|
|
|
|
شادی گرفته دست به دست کسی دگر/وز عشق در میان دلم نیست بی خبر
|
|
|
|
|
حیاط خانه ام میشود ،دستان گرمت
شکوفه میکند گیلاس، تو ی پاییز
لبخندت
|
|
|
|
|
بهرِ حامی دلخوشی دراین زمان
خاطراتِ خوبِ پیشین گشته٬آه
|
|
|
|
|
من در این ویرانه افتادم ولی برخاستم
پس چسان تا می خندم از چشمانم آب آید برون ؟
|
|
|
|
|
اي جمعه هاي مانده در انديشه ي ظهور
|
|
|
|
|
لباس هایم دارند کپک میزنند، دل لنگه کفش هایم برای قدم زدن لک زده...
|
|
|
|
|
چه بر سرت آمده است ای برگ
|
|
|
|
|
آوازهای زخمــی
ای خون شعرهای به حسرت دچار من
آوازهای زخمی و تلخ دو تار من
آب زلال چشمه¬ی آهو ند
|
|
|
|
|
سوختی پنهان مگر شادی نبینی در رقیب
گشته ای ویران که آبادی نبینی در رقیب
|
|
|
|
|
تو به عابران مینگری، نمیبینی و نمیبینمت
|
|
|
|
|
توبه و پشیمانی از انجام کار حرام هرچند که تا قبل از مرگ مورد قبول خداوند است اما توبه از نزدیک بهتری
|
|
|
|
|
آنكه خانه ساخت خاكش ميكنند
آنكه رويا ساخت بلندش ميكنن
|
|
|
|
|
تنها می مانمو می نویسم ازش
|
|
|
|
|
انصاف نیس این همه دل تنگی
این همه غصه دلتنگی...
اخه چرا رفتی؟
بیشتر از هر چیزی دوست دارم
|
|
|
|
|
من زیار خویش ، بیگانه شدم
من زفصل یار ، دیوانه شدم
دلا بیچاره جانم که آواره شدم
زسرای خوش عشق ،
|
|
|
|
|
دامن " آبی" که می پوشم...
|
|
|
|
|
گرفتار به بلبشوی غریبی در جاده ای سبقت می تازند
|
|
|
|
|
ای خـالق روزی رسـان، ای کـردگار مـهربان *** پرسیدم از احوال تو، اما نداند کس نشان
چون ماندم اندر ر
|
|
|
|
|
کاکتوس جان پاره ای است تنها به مانده
تنها و بی کس وسط ان بیابان خانه
|
|
|
|
|
چرا کسی بر این سقف سیاه...
|
|
|
|
|
دوباره به انتها میرسد تاکسی سرنوشت
|
|
|
|
|
چهل روزاست خورشیداست برنی
لباس وصل پوشیده است برنی
|
|
|
|
|
راوی بیا بر من بخوان
هنگامه را در من بخوان
|
|
|
|
|
من با حقیقت زندگی کردم...........
|
|
|
|
|
صبُح جمعه است دل ازتو عشق بی تاب شده است
محو دیوار و تصویر تو در قاب شده است
لاله گون می ش
|
|
|
|
|
بانوی شعر های من،سرخوشی هنوز؟
|
|
|
|
|
دلبر شده دلسوز من ؛ باسوز دل هر دم زنم
از شعله عشقش چنان ؛ آتش به این عالم زنم
|
|
|
|
|
در سرایم قمری و طرقه،هزاران بادا
|
|
|
|
|
تیرش به دلم خورد ولیکن به هدف نه
|
|
|
|
|
سر هایمان بند حجاب آن زنک
|
|
|
|
|
طوماردعوت را
موریانه ها نخورد!!
|
|
|
|
|
گرنمیخواهی مرا اینگونه آزارم نده
|
|
|
|
|
اگه باشی یانباشی برای من تکیه گاهی
|
|
|
|
|
بمان تا «او»
ببیند دردهایم را ...
|
|
|
مجموع ۱۲۳۷۷۹ پست فعال در ۱۵۴۸ صفحه |