سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 30 آبان 1403
    19 جمادى الأولى 1446
      Wednesday 20 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        چهارشنبه ۳۰ آبان

        راز پاییز در پشت بام برج میلاد

        شعری از

        پرنی آن

        از دفتر خود _تراش نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۴ ۲۱:۳۷ شماره ثبت ۴۲۷۶۲
          بازدید : ۵۸۲   |    نظرات : ۱۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر پرنی آن

        احساس من قدیمیست 
        گاهی شعری میخواهد 
        شعری با طعم چای دارچینی 
        در این غروب تاریخی جمعه 
        در این شهر دلگیر خاکستری 
        کوه دوماند 
        یک کله قند مغرور
        وسط سفره ی عقد تهران 
        همزمان با شعر من 
        باران هم شروع میشود 
        باران هم شاعر میشد ...
        ....
        راز پاییز 
        من را عجیب کنجکاو میکند 
        ابری تیره و تاریک 
        انگار او هم دیگر حوصله ی پاییز را ندارد 
        و پاییز همچنان 
        افسونگرانه ، افسونگری میکند 
        برگشتم به دوران ساسانیان 
        همانجا که سهراب زندگی را شقاش دید 
        و همانجا که فروغ فهمید چراغ رابطه ها تاریکند 
        و من هم همینجا میگویم چای دارچینی شیرین است 
        در پشت بام برج میلاد 
        تهران به یک مهمانی دعوت است 
        ستاره ای کوچک به برج نزدیک میشود 
        ارام ارام 
        و من گرفتار این ابی تیره 
        همچنان شعر میخوانم 
        چند اجرک چه زیبا تشکیل اجتماع داده اند 
        شاهزاده ی سوار بر اسب سفید کودکیم 
        دیگر 
        چه احمقانه در کافه گیتار مینوازد 
        بوی چند رستوران در کوچه پس کوچه های تهرون 
        و میل شدید من به بی میلی 
        نور خورشید چه عجیب به این صورت کنجکاوم سیلی میزند 
        تلویزیون خسته همراه با سریال های چرت شبکه ی دو 
        هنوز هم بین علم و ثروت شک دارم 
        ساعت ها دیوانه اند
        گاهی جلو میروند ولی گاهی هم میایستند 
        چه کودکی سختی داشتم بر پای یه دروغ 
        حاصل ان همه اسباب بازی پلاستیکی چه شد ؟؟
        یک جسک خیته و افسرده به رنگ تهران ...
        پرنیان 
        94/8/6
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1