چهارشنبه ۲۸ آذر
اشعار دفتر شعرِ ماهی در برکه شاعر روح اله عسگری
|
|
هر که با عشق در افتاد چه بد ور افتاد
|
|
|
|
|
تیرش به دلم خورد ولیکن به هدف نه
|
|
|
|
|
تا که در یادم بماند بی وفایی های دوست
در کنار هر درختی یک تبر خواهم کشید
|
|
|
|
|
آری در آوردن تیر بی دست از چشم سخت است
|
|
|
|
|
رفتن تو بی وفا کاری که با من کرد را
زلزله با آن همه بی رحمی اش با بم نکرد
|
|
|
|
|
بعد ِ تو می بارد هر پاییز باران بیشتر
|
|
|
|
|
خیس شد کاغذ اعلامیه ام در باران
|
|
|
|
|
خون بهای مرگ های من ز داغ رفتنت
جمع اگر می شد هم اکنون گنج قارون داشتم
|
|
|
|
|
قامتم از دوریت خم شد شکست
شیشه ی عمرم پر از غم شد شکست
|
|
|
|
|
غم دوری تو و قصه ی آوارگی ام
از غم سخت ترین زلزله ها کمتر نیست
|
|
|
|
|
ای دلم گریه مکن سهراب شو....
|
|
|
|
|
حمله ی قوم مغول بود آن دو چشم مست تو....
|
|
|
|
|
روزه های دوریت را نیست افطاری مگر؟
عاشقت هستم بگو از عشق بیزاری مگر؟
|
|
|
|
|
بیش از این دردم نیفزایید درمان پیش کش...
|
|
|