جمعه ۲۲ فروردين
اشعار دفتر شعرِ آواز های زخمی شاعر علی اصغر اقتداری (حرمان)
|
|
داستان تو
مستم نخورده جرعه ای از استکان تو
ازنوع دیگراست یقیناً جهان تو
چون آن «زن شبانه ی موعو
|
|
|
|
|
ازکوره راه کوه وبیابان عبورکرد
با اشک قطره قطره غمش را مرور کرد
دنیایی ازهراس در اوپاگرفته بود
در
|
|
|
|
|
این روز ها نگاه به انسان عوض شده ست
آیین مهرورزی واحسان عوض شده ست
تنها نه شهر بوی صداقت نمی دهد
|
|
|
|
|
آن روزها عطش عطش انقلاب بود
ما خودنویس و جوهرمان آفتاب بود
می خواستیم پرچم آزادگی شویم
مجنون ت
|
|
|
|
|
جزبه اشک شعرهایم نان خشکم تر نشد
قسمتم ازباغ دنیا جز گلی پرپر نشد
گرچه طعم زندگی دایم برایم تلخ
|
|
|
|
|
دل شکسته ی من بندزن نمی خواهد!
در این سکوت به جز سوختن نمی خواهد!
نگاه تو که پُراست ازغریبگی با
|
|
|
|
|
دمید بر شب بی روح من چه ماه قشنگی!
که بودریخته بر شانه اش سیاه قشنگی!
مرا به بزم عطش باری نگاه خ
|
|
|
|
|
از قلب کور قافله لشکر می آورند
لشکر برای گسترش شر می آورند
یک عده از تبار مغول های قرن هفت
|
|
|
|
|
بگذار که یک شهر ِسراسر گله باشم
یا قصه ی پر غصه ی یک قافله باشم
تو مرکبی از جنس زمان داشته باشی
|
|
|
|
|
هلا! تورا چه بنامم به غیر حضرت زخم
که هست نام تو یادآور تمامت زخم
رسول آینه های هزار تکه شده !
|
|
|
|
|
کوچکترین سرباز
ظهر بود و بی امان،امواج تف؛
می وزید و خاک، آتش می گرفت
تشنه ی وامانده در این گیر
|
|
|
|
|
باز پاییز آمد و از روی خشم
کرد برپا آتشی از برگ گل
زاغ را فرمود تا شادی کند
|
|
|
|
|
تو حروف رمز قرآنی، علی!
باز امشب غرق سرگردانی ام
رهنورد جاده ی حیرانی ام
در تمام هستی
|
|
|
|
|
مرا در کوچه های خسته ی پاییز بگذارید
شبیه یک مترسک بر سر جالیز بگذارید
|
|
|
|
|
آتش فــراق
با آتش فراق چراغانی¬ام مکن!
آشفته¬تر از آن چه که می¬دانی¬ام مکن
با تند باد خشم به آ
|
|
|
|
|
سقفی برای عاشقی بر پانکردیم
|
|
|
|
|
همرنگ کلاه سبلان
گفتی که برایت هیجان داشته باشم
همواره نگاهی نگران داشته باشم
تا کوچه ی نبضم
|
|
|
|
|
من زمستانی ترین فصلم ،برو!
|
|
|
|
|
بیا تابازهم یک اتفاق ناگهان باشیم
|
|
|
|
|
همسر گل
دوغزل متوالی وپیوسته
سلام دختر دریا ،سلام همسر گل
سلام عطر مجسم ،سلام مادر
|
|
|
|
|
کیستی تو
کیستی تو؟ صدای پای غزل،در نیستان شوروشیدایی؟
یا که با بلبلان عاشق ومست بر سر شاخه ها
|
|
|
|
|
آوازهای زخمــی
ای خون شعرهای به حسرت دچار من
آوازهای زخمی و تلخ دو تار من
آب زلال چشمه¬ی آهو ند
|
|
|
|
|
در شب یلدایی من ردّ پای خواب نیست
این نهنگ تشنه را دیگر امید آب نیست
بس که ظلمت دیدهام در دستهای
|
|
|
|
|
قیامت زخم
هلا! تورا چه بنامم به غیر حضرت زخم
که هست ن
|
|
|
|
|
کوچکترین سرباز
ظهر بود و بی امان،امواج تف؛
می وزید و خاک، آتش می گرفت
تشنه ی وامانده در این گیر
|
|
|
|
|
عید فصل آشتی ها شد نمی آیی هنوز
هرچه زخم من شکوفا شد نمی آیی هنوز
|
|
|
|
|
پرچــم سبـز علف
باز فروردین رسید و صحن باغ
با هزاران
|
|
|
|
|
پیر درد
دیگر برای از تو سرودن مجال نیست
باشد اگر مجال، جوی حس و حال نیست
شعری به رنگ ع
|
|
|
|
|
پدر من برفی¬ست!
از دل تیره¬ی یک ابر خموش
که افق تا به افق جا دارد
برف می¬بارد و باز
از تهِ
|
|
|
|
|
پشیمانی
یک روز می¬آیی به دیدارم، با کوله¬باری از پشیمانی
آن روز جای گل به چشمانت، جا کرده خاری
|
|
|
|
|
شوق دریــا
جاده جاده خستگی در پیش رویم مانده است
مثنوی¬ها درد در راز مگویم مانده است
خاک تاول
|
|
|
|
|
بازماییم و هجوم تیشه¬ها
ای علمداران! علمداری کنید
کاروان عشق را یاری کنید
بازماییم و هجوم تی
|
|
|
|
|
نان ...
آن زنگ، زنگِ جمله¬نویسی بود
هر واژه¬ای که اَز دهنم می¬ریخت
با دست¬های لاغر و لرزانش
|
|
|
|
|
جهان شعر نغزی¬ست
همینم که هستم، چه زیبا چه زشت
که خطاط اول چنینم نوشت
یکی را شبیه تو ناز آفری
|
|
|
|
|
دست سبز رهایی
وقتی که با بغض و حسرت، عشق تو را می¬سرایم
آتش¬فشانی¬ست جاری، بر دامن از چشم¬هایم
|
|
|
|
|
گنجشک زخمی
تونگاه خسته ی ما همه ی رنگا سیاهه
|
|
|
|
|
چشم رهایی
دارم بهاری که دارد، گل¬های بی¬جان در آغوش
نعش صنوبر به دوش و روح زمستان در آغوش
|
|
|
|
|
با کوله¬باری پر از زخم، در جاده¬هایی نمک سود
جاری¬ست با غصه¬هایش، مردی که هرگز نیاسود
تن¬پوشی از
|
|
|
|
|
خون بهــار
شب است و غربت و یاد تو تا سحر با من
تو غرق خواب خوشی بی¬قرار اما من
هلا! ستاره¬ی گم
|
|
|
|
|
این پایان من است
توصیفت را ؛قلم می لنگد
و شرحت را ؛زبان درمانده
چگونه تو را بسرایم
با این واژه
|
|
|
|
|
یک مولوی سماع
وقتی حضور سبز تو را دارم، سرشارم از شکوه و شکوفایی
با تو تمام وحشتم از بودن، پیو
|
|
|
|
|
در این شهر مرتد
دلا همتی کن که انسان بمانم
زشک بگذرم غرق ایمان بمانم
به چشم چمن¬زارهای تب¬آل
|
|
|
|
|
دل¬های بی¬درد
این دشت¬های عطشناک، بوی بهاران ندارند
در پشت خمیازه¬هاشان، جز خواب باران ندارند
|
|
|
|
|
دو بغض بی پروبال برای دخترم (2)
دو بغض بی پر و بال 7
|
|
|
|
|
قیامت زخم تقدیم به بانو حضرت زینب می بخشید تکراری است
قیامت زخم
هلا! تورا
|
|
|
|
|
آهوی دامنه ی کوه دنا باور کن
پیش چشم تو غزال ختنم می لرزد
|
|
|
|
|
گفتی که برایت هیجان داشته باشم
همواره نگاهی نگران داشته باشم
تا کوچه ی نبضم اثری از تو ببیند؛
|
|
|
|
|
ظهر بود و بی امان،امواج تف؛
می وزید و خاک، آتش می گرفت
تشنه ی وامانده در ای
|
|
|
|
|
کوثــر عشـق
خیمه ها تشنه بود و سقّا نیز
دشت افسرده ب
|
|
|
|
|
برای دخترم(1)
مثل سیگاری آتش گرفته برای دخترم
1/5 ساله بود که مادرش از من جداشد ودر16 سا
|
|
|
|
|
باز پاییز آمد وگنجشک ها
در سکوت لانه پنهان می شوند
|
|
|
|
|
از قلب کور قافله لشکر می آورند
لشکر برای گسترش شر می آوردند
|
|
|
|
|
دیدار از بهشت !
نمی دانم بهانه ای بود یا سعادتی که بتوان
|
|
|
|
|
پاییز
باز پاییز آمد و از روی خشم
کرد برپا آتشی از برگ گل
زاغ را فرمود تا شادی کند
از سر شب تا
|
|
|
|
|
میوه¬ی ممنوعــه
میوه¬ی ممنوعه¬ای و خوردنت بر من حرام
گرچه باشد اشتهای خوردنت در من مدام!
ناز پن
|
|
|
|
|
چه تقسیم شگفتی!
بمان همزاد من ای درد! امشب باز تنهایم
چراغ اشک¬هایم را برافروزان که یلدایم
م
|
|
|
|
|
امشب تب گریه دارم کوشانه ی مهربانی
|
|
|
|
|
شبیه یک خبر تلخ ناگهان شده ای
|
|
|
|
|
گفت شیخ ما که ملا می شوم گفتم زرشک !
چون شدم ملا توانا می شوم گفتم زرشک !
از دروغ وفتنه و نی
|
|
|
|
|
ققنوس برای مبارزان فلسطین
برای مبارزان فلسطین
این شعردر سال81 با آهنگ سازی آقای هادی آرزم و
|
|
|
|
|
کاش! کفش پای قنبر می¬شدم
یا که شولای ابوذر می¬شدم
|
|
|
|
|
شراب یاد
وقتی شراب یاد تو را نوش می¬کنم
خود را و هرچه
|
|
|
|
|
صحیفه¬ی درد از زبان مردم لبنان
بر این صحیفه بگو غیر
|
|
|
|
|
نمی¬دانم چرا؟
روز و شب سردر گریبانم، نمی¬دانم چرا
|
|
|
|
|
توصدای نفس صبح بهاری درمن
|
|
|
|
|
ایمان بیار پوچی این عشق کال را
|
|
|
|
|
دیگر بس است ناز Tخریدار نیستم!
|
|
|
|
|
تــب گــریـه
امشب تب گریه دارم، کوشانه¬ی مهربانی
|
|
|
|
|
پشیمانی
یک روز می¬آیی به دیدارم، با کوله¬باری از پشیم
|
|
|
|
|
میوه ی ممنوعه ای وخوردنت بر من حرام
|
|
|
|
|
درازدحام درد ،قلم همدم من است
|
|
|
|
|
از تو آرامش نمی خواهم ،پریشانم مکن
|
|
|
|
|
شرم دارم اززبا مانده در زنگ سکوت
|
|
|
|
|
سلام دختر دریا ،سلام همسر گل
سلام عطر مجسم ،سلام مادر گل
|
|
|
|
|
قفــس
هر چند سخت دل نگرانید در قفس
|
|
|
|
|
بگذار زخم کهنه ی ما کهنه تر شود
|
|
|
مجموع ۹۴ پست فعال در ۲ صفحه |