ر
جهان شعر نغزیست
همینم که هستم، چه زیبا چه زشت
که خطاط اول چنینم نوشت
یکی را شبیه تو ناز آفرید
یکی را چو من با خشونت سرشت
بد و خوب زاییده ی ذهن ماست
و گرنه به جز خیر چیزی نِکشت
تمام زمین خانه ی امن اوست
چه کعبه، چه مسجد، چه دیر و کنشت
چو از خشم و مهرش پدید آمده ست
جهنم عزیز است مثل بهشت
ندانم به جز رحمت محض او
چه گُل بر سر من ببارد، چه خشت
جهان شعر نغزی ست از طبع او
که هرگز نپرورده تصویر زشت