سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        در این شهر مرتد

        شعری از

        علی اصغر اقتداری (حرمان)

        از دفتر آواز های زخمی نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۹ آذر ۱۳۹۳ ۰۹:۱۲ شماره ثبت ۳۲۲۴۳
          بازدید : ۷۴۵   |    نظرات : ۱۴۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر علی اصغر اقتداری (حرمان)
        آخرین اشعار ناب علی اصغر اقتداری (حرمان)

        در این شهر مرتد
         
        دلا همتی کن که انسان بمانم
        زشک بگذرم غرق ایمان بمانم

         
        به چشم چمن­زارهای تب­آلود
        به دارویی از جنس باران بمانم

         
        اگرچه محال است اما کمک کن
        در این شهر مُرتد مسلمان بمانم

         
        وبای ریا و سیاست، به جانم؛
        نیفتد که عمری به شیطان بمانم

         
        بنوشم شرابی چنان آتش آگین
        که تا زنده­ام شعله در جان بمانم

         
        اگر تشنگی اولین شرط عشق است
        عطشناک­تر از بیابان بمانم

         
        کنم دست و پا از جنون دست و پایی
        که چون شعله در خویش پیچان بمانم

         
        به یک جلوه کوهی به هم ریخت، من نیز
        ز ویرانی خویش حیران بمانم

         
        نیاید که چون دفتر عمر خود را
        بخوانم، در آخر پشیمان بمانم
        سـرگـردان
        در این شهر مرتد
         
        دلا همتی کن که انسان بمانم
        زشک بگذرم غرق ایمان بمانم

         
        به چشم چمن­زارهای تب­آلود
        به دارویی از جنس باران بمانم

         
        اگرچه محال است اما کمک کن
        در این شهر مُرتد مسلمان بمانم

         
        وبای ریا و سیاست، به جانم؛
        نیفتد که عمری به شیطان بمانم

         
        بنوشم شرابی چنان آتش آگین
        که تا زنده­ام شعله در جان بمانم

         
        اگر تشنگی اولین شرط عشق است
        عطشناک­تر از بیابان بمانم

         
        کنم دست و پا از جنون دست و پایی
        که چون شعله در خویش پیچان بمانم

         
        به یک جلوه کوهی به هم ریخت، من نیز
        ز ویرانی خویش حیران بمانم

         
        نیاید که چون دفتر عمر خود را
        بخوانم، در آخر پشیمان بمانم
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر
        ۴۷ شاعر این شعر را خوانده اند

        جمیله عجم(بانوی واژه ها)

        ،

        عباس خوش عمل کاشانی

        ،

        محمد یزدانی جندقی

        ،

        علی اصغر اقتداری (حرمان)

        ،

        مهدی رستگاری

        ،

        صفیه پاپی

        ،

        کیوان رادفر

        ،

        حسین احسانی فر(رهای لنگرودی)

        ،

        راد ( احسان )

        ،

        عباسعلی استکی(چشمه)

        ،

        علی ولی زاده(فقیرلرستانی)

        ،

        سیده نسترن طالبزاده

        ،

        راستا

        ،

        رضا نظری

        ،

        معصومه عرفانی (عرفان )

        ،

        جواد مهدی پور ( آزاده )

        ،

        خوجه خرسه

        ،

        محمد مير سليماني بافقي(باران)

        ،

        منصور شاهنگیان

        ،

        حوریه (دلشید) اسماعیل تبار

        ،

        مینا علی زاده

        ،

        کاک باران کورد ملکشاهی

        ،

        وحید کاظمی

        ،

        فاطمه سادات بحرینی

        ،

        منوچهر مجاهدنیا

        ،

        فرهاد مهرابی

        ،

        منصور دادمند

        ،

        مونس ارجمندی

        ،

        محمد حسین پژوهنده

        ،

        محمد رسول دژپور

        ،

        جواد مهرگان مجد

        ،

        نجمه طوسی (تینا)

        ،

        حسین رضائیان بیلندی(فجر)

        ،

        فرزان رادفر

        ،

        ساحل شیدا(ساحل)

        ،

        میثم دانایی

        ،

        عباس وطن دوست

        ،

        عليرضا حكيم بيرانوند

        ،

        رضااشرفی فشی

        ،

        محمد صادق بخشی

        ،

        محمد ایثاری نیا (جوینی)

        ،

        اله یار خادمیان(صادق)

        ،

        نسترن ماندگار

        ،

        بختیار فرّخ

        ،

        جوادرحیمی(راحم)

        ،

        غلامرضا مهدوی(مهدوی)

        ،

        سکینه تاجمیری (نوا)

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5