شنبه ۳۱ شهريور
|
|
پسری که مرد شد بدون مردانگی...
|
|
|
|
|
پلک ها عکاسان ماهری هستند...
|
|
|
|
|
تقدیر مرا با غمِ بسیار نوشتند
رویِ تنِ آیینه اگر بسته غباری!
|
|
|
|
|
نبار بارون که خشکسالی تموم شد
همه روزای عیدمون حروم شد
بازم اشک و غم و درد و مصیبت
نبار بارون
|
|
|
|
|
بهار آمد بزن خنده ز عمق جانِ سوخته
بهار آمد کنید پای کوبی در اوجِ جهانِ سوخته
|
|
|
|
|
در ذات خدا نـتوان، يك حرف بد و لغوي1
از ما به بُروز2 آيد ،يا از كس بي مغزي
در
|
|
|
|
|
پیش مردان جهان مردترینی پدرم
همچنان منتظر آمــــــــد نت از سفرم
|
|
|
|
|
ای برادر سحری کوچِ شب آغاز شود
|
|
|
|
|
اشک را کاشته بودم که از آن کینه بروید
گل داد!!!
|
|
|
|
|
ساقی امشب ناخوش و سرگشته ام
|
|
|
|
|
گفته بودم دل به چشمانش نبند
بستی وحالا ببین مجنون شدی
|
|
|
|
|
روزهامان در زمستان مانده است ...
|
|
|
|
|
روزها شب که شود میمیرند
و به صبحدم ز طلوع یکدگر
|
|
|
|
|
هرگز نگیرد این دلم از عشق تو قرار
مجنون دل غمینم و افسرده حال و زار
|
|
|
|
|
بس کن! به دل من تو نزن خار دگر
زیرا که شدم در همه جا خوار دگر
|
|
|
|
|
پس از من عاشقی کردن حرام است
نباشم عشق بی پروا کدام است
نمی بینی دگر جز من کسی را
حقیقت عمق حس ای
|
|
|
|
|
به یمنِ اسمِ تو سبزه ، تویِ هر خونه روییده.
همایِ رویش از هر سو ، علیهِ خشکی شوریده.
|
|
|
|
|
با چشم خود گفتی دلت مانند دریاست
|
|
|
|
|
همیشه خنجر رو از کسی می خوری که فکرشم نمیکنی
|
|
|
|
|
دلسوخته ام
خود باخته ام
با یاد او بگداخته ام
|
|
|
|
|
دلم زهجرکه گرید دراین شبِ یلدا
فغانِ وصل کند تا سپیدۀ فردا
|
|
|
|
|
دلتنگ که باشی
آب از آب تکان نمیخورد
فقط سیاهی
هر شب
یک تار از لابه لای
موهایت را
سفید می کند
|
|
|
|
|
خط خطاط اگر سیر کند راه سلوک
مطمئن باش که در قلب مخاطب باشد
|
|
|
|
|
مونسم پیچک ایوان و قلم
شده شب نیمه من و زنجره بیدار دریغ
شرشر اشک ندامت ز بر دیده چو میغ بر
|
|
|
|
|
تار زخمیه سه تارم
هوس ترانه دارم
|
|
|
|
|
High way
For ways ! talk about ,global year
For high way!tell me dan! true
way ! where
,Just
|
|
|
|
|
ساقی امشب جامی بیشترم بده
|
|
|
|
|
باران که میبارد دلم خودکار میخواهد
|
|
|
|
|
بود مردی در زمان های قدیم
م
|
|
|
|
|
همه جانان جهان
لیلی و
آن کس که خراب اس حالش
مجنون
|
|
|
|
|
_31
در را بستی
صدای در
توی سرم راه میرفت
مزه نبودنت
قهوه قجري.....
|
|
|
|
|
تو نباشی کنار من .یک شهر
پیش من باشه باز دلم تنهاست
|
|
|
|
|
ما زنده به آنیم که به وصلت برسیم
ورنه این دنیا که ما دیدیم جنگیدن نداشت
ـ
سعیده تفضلے نیڪ
بارانـ
|
|
|
|
|
سال هاست
قطاری در سرم ایستاده است
|
|
|
|
|
اگر میخوای یه روز فراموشم نشی
آسمونت آسمونه من باشه
بچینیم با هم ستاره ها
|
|
|
|
|
زنجیر شدی جانا ،دیوانه ی زنجیرم /من عاشق زنجیر و دیوانه ی زنجیری
|
|
|
|
|
نشستم در برابر روشنای
پنجره
تا اندکی چشمانم لمست کنند...
|
|
|
|
|
فرخنده بهار جاودان باش
برشاخه ؛ شکوفه را عیان باش
|
|
|
|
|
پشتت به کی گرمه/داری بی اعتنا/رد میشی از من
میدونی لامصب/من زیرورو میشم/میمیرم قطعا
|
|
|
|
|
نه خداوند قرار است که اعجاز کند
و نه شادی به سکوت تو دری باز کند
آنکه هر روز زمستان و بهارش درد
|
|
|
|
|
جان من در عقل و جهلِ من بسا پيكار شد
عاقبت علمم به من ،گوياي اين گفتار شد
|
|
|
|
|
در سال جدید شاد وبی غم باشید
زنجیر صفت همیشه باهم باشید
|
|
|
|
|
خود را میان زندگیات جستجو کنم
|
|
|
|
|
اگر دریای تشویشم، تو شکل صخره آرامی
بیا بر عرشه ی دل لحظه ها را بادبانی کن
|
|
|
|
|
عاشق تر از ، این دل من کی دیدی؟
این همه عشق تو چشمای کی دیدی؟
پس چرا جواب حرفامو نمی دی؟
تو یه عا
|
|
|
|
|
ساقی امشب دیده ام بر دستِ توست
|
|
|
|
|
بهار عمر و جوانيم ، خزان نمي گردد
بهار آن ، زِ گذشت زمان نمي گردد
|
|
|
|
|
این جهان را با تمام جلوه ها یش ، دوست دارم *
زندگی را با تمام مش
|
|
|
|
|
درختی که رفیق صمیمی اش تبر بود...
|
|
|
|
|
برای از تونوشتن بهانه میخواهم
بخوان برای من امشب،ترانه میخواهم
|
|
|
|
|
رفتی و من با آخرین دیدار خواهم سوخت
از خیره گشتن به در و دیوار خواهم سوخت
|
|
|
|
|
آمدی بادِ بهاران سخن از عشق بگو
بگذر از کوه و بیابان سخن از عشق بگو
|
|
|
|
|
آنکه خالی به رخ شاهد جانانه نهاد
در کمین گاه نظر نرگس فتانه نهاد
از پریشانی زلفی به سر دوش نسیم
ز
|
|
|
|
|
گویی سالهاست این سرزمین آکنده از پرتوهای پر مهر هور بوده است و مهربانی در گور خفته.
|
|
|
|
|
ای بغض زمستانی شعرم سفری کن
با باد بهاری هوس تازه تری کن
|
|
|
|
|
جام شرابم کی دهی، ای نرگس خیّار من
با من مدارا کی کنی، ای یار خوش رفتار من
|
|
|
|
|
عید شما جلوه ی عرفانی ام
جلوه ی پاکی و گل افشانی ام
جلوه ی ایمان به خدا می کشد
غصه ی افسوس و پ
|
|
|
|
|
بفهم دوست دارم همین
جز تو چیزی نمیخوام رو این زمین
بفهم منو بی طاقتم ... ببخش اگه بد عادتم ...
|
|
|
|
|
گردید چو با نام علی سال نو آغاز
جان ها بگرفتند از آن توشه پرواز
|
|
|
|
|
مشتهایمان
با هم به جنگ اند
|
|
|
|
|
بشناس ، منو ، راحتم ، به تو
نمیبازم من ، به تو ، اگه بشناسی ، منو زودتر تو
ناز قلب تو ، میخوام تو
|
|
|
|
|
فراموشکار شده ام
بگذار هر شب؛
بوسیدن،
و بغل ات را مرور کنم
نکند بروند از یادم...
|
|
|
|
|
اگر یک دل ، جدا از دلبرش شد
|
|
|
|
|
نوروز همان حادثه ی دیدن توست
|
|
|
مجموع ۱۲۶۷۶۶ پست فعال در ۱۵۸۵ صفحه |