پنجشنبه ۶ دی
اشعار دفتر شعرِ مطهران شاعر محمد مهدی ناصری (مطهران)
|
|
ارباب بیا و به من حاجتی بده
تا جان فدای رهِ آن محترم کنم
|
|
|
|
|
آنقدر غم به وجود شَهِ کَرّار نشست
چونکه یکباره پرستو پَرِ پرواز گرفت
عاقبت نیمهی شب شد، همگی پژ
|
|
|
|
|
منو یک دقیقه بیشتر تنهایی!
بودن من دگر، چه ارزشی دارد؟
|
|
|
|
|
مجنونم و حیران ز فراقت به شب و روز
این چهرهی بیجان به مسیحای تو معشوق
***
محتاج هوایت شده این د
|
|
|
|
|
بین الحرمین سعی و صفای دلم
الحق که بهشت زیر پای دلم
از شوق طواف حرمین، بی امان
بوسیدن شش گوشه هوا
|
|
|
|
|
گرچه دروازهی دل را به ناحق بستی!
چه کنم، چاره که پیغام ترا می بوسم
***
|
|
|
|
|
گفته بودم هفت سین نشانم من
تا که آمد این غزل بخوانم من
* * *
عشق، سازیست که از تو می جویم
جان
|
|
|
|
|
در این سرای پُر زَر و سیم آدمی
بُرد آن کسی که در پی بستر نمی شود
|
|
|
|
|
ای مدعیِ عشق، آرام بگیر
معمار ز عشق، چشم تر میخواهد
|
|
|
|
|
گویند که تنها تو شدی ضامن آهو
آیا بشوم غزال، آیی ز نگاهی؟
من تشنه الطاف توأم شاه خراسان
گم گشته
|
|
|
|
|
گویند که تنها تو شدی ضامن آهو
آیا بشوم غزال، آیی ز نگاهی؟
من تشنه الطاف توأم شاه خراسان
گم گشته
|
|
|
|
|
آخر چکنم تا که رها گردم از این بند
تا درس بخوانم به خدا قِصه دِرام است
مطهران
|
|
|
|
|
می سُرایم در کنار حافظ و سعدی، غزل
بیت و مصرع را بهانه، عقده ها را وا کنم
|
|
|
|
|
ماه من ماه شو از ماهی خود ماهم کن
یا که امشب ز شهنشاهی خود شاهم کن
|
|
|
|
|
به شب، آل یاسین و به روز نغمه عهدت
ز شوقِ چشمه ی اشکی، چه قله ها که نرفتم
|
|
|
|
|
تبریک بهار، در بهاران به تو باد
|
|
|
|
|
خط خطاط اگر سیر کند راه سلوک
مطمئن باش که در قلب مخاطب باشد
|
|
|
|
|
پرواز کن ای خسته تَعذیر و دعا
از عشق برای زندگی فرصت گیر
|
|
|
|
|
حق جویی و حق پرستی ما
محصول نگاه و اُلفت اوست
|
|
|
|
|
غم از روزی که غم را دیده در غم
غمِ خود را بِبُرد از یاد هر دَم
|
|
|