سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 31 فروردين 1403
    11 شوال 1445
      Friday 19 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۳۱ فروردين

        #عمر_برگ

        شعری از

        محمد مهدی ناصری (مطهران)

        از دفتر مطهران نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۸ ۰۱:۳۱ شماره ثبت ۷۹۷۱۱
          بازدید : ۶۰۳   |    نظرات : ۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمد مهدی ناصری (مطهران)

        لِه کردن برگ زرد حذر می‌خواهد
        طی کردن این گذر نفر می‌خواهد
          
        آرام قدم بگیر و زین گونه مرو
        زیرا که چو عمر برگ، سفر می‌خواهد 
          
        ای مدعی‌ِ عشق، آرام بگیر
        معمار ز عشق، چشم تر می‌خواهد
        #محمد_مهدی_ناصری
                آذر 1398
        #مطهران
         
        ۲
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۸ ۲۳:۲۱
        درود
        زیبا بود
        بیتی تا غزل نمانده بود؟ خندانک خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        چهارشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۸ ۰۹:۴۴
        همیشه بهترین هارا در شعر شما
        می خوانم
        درود بر شما
        خندانک خندانک خندانک
        عالی مخصوصا
        ای مدعی‌ِ عشق، آرام بگیر
        معمار ز عشق، چشم تر می‌خواهد
        باقر رمزی ( باصر )
        جمعه ۲۹ آذر ۱۳۹۸ ۱۴:۱۹
        سلام و دورد استاد بزرگوارم
        تقدیم برای یلدا


        فرهاد

        اى دريغا كز زمان تنها به ما فردا رسيد
        كو رسيد اما چه سودى زو شب يلدا رسيد

        با تو هر دم يار ديرين واژه ‏ام منظور بود
        بى تو اى محبوب خوبان جمله بى‏ معنا رسيد

        جان و دل ار سوخت از سوداى افيون بود و چشم
        چون نظر افكند و نوميد عاقبت اينجا رسيد

        يا رب اين غوغاى بر جا مانده از تقويم چيست؟
        كين زمان در پاى گلها سايه‏ ى يغما رسيد

        دل چه خوش بود از سبويى از مى پيمانه‏ اى
        سنگ جهلى چون شكست پيمانه را صهبا رسيد

        بس كه بر دل وعده‏ ى امروز و فردا داده ‏ام
        دل بهر گل مى‏ رسد گويد كه آن رعنا رسيد

        خار دوران را به چشمم گر نهادند جاهلان
        دم فرو بستم به عزلت گفتم از دانا رسيد

        جام پاكى را به سر كش باصر از لطف خداى
        اين بود پيمان او كو از لب زيبا رسيد

        باقر رمزی باصر
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0