سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 31 شهريور 1403
  • آغاز جنگ تحميلي، 1359 هـ ش - آغاز هفتة دفاع مقدس
18 ربيع الأول 1446
    Saturday 21 Sep 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      شنبه ۳۱ شهريور

      اعدام باران

      شعری از

      محمدرضا آزادبخت

      از دفتر گاو یک چشم نوع شعر سپید

      ارسال شده در تاریخ ۱۴ ساعت پیش شماره ثبت ۱۳۲۷۲۸
        بازدید : ۱۲   |    نظرات : ۲

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه

      تهی می شوم
      از کوچه هایی که 
      گام های زنان را 
      تا طواف ستاره ها به سکوت خود بر می گرداند
      تهی می شوم 
      از زنان آشفته ای که 
      که زردی باغ را 
      در اعدام باران 
      به شهوت شهود خود می بردند 
      هیچ موکبی از مرکب باد گریزان نیست
      رانده می شوم 
      از باغی که جنون مغموم مرا 
      در آتش می انداخت
      هیچ آمیزشی در خاموشی برگ های باغ 
      از سر افسوس نیست
      مغشوش می شوم 
      شبیه دریایی که هذیان ماهی ها را 
      در تکرار شوری خود به گور می برد 
      دریا سپیده ی به دار آویخته ای است 
      که مدام در شکاف گمان خود 
      کوهساررا 
      به شکفتن پایان خود عادت می داد
      افراخته می شوم 
      شبیه دستهایی که
      مدام پیامبرانش را در آغوش می کشید 
       
      ای پیکر در نعره ی خون خود فرو رفته 
      از ذهن کدام بیگانه
      در فراموشی یک سنگ 
      آینه را در صدای گره وار اندوه خود رها کرده ای
      ای بی بنیاد تر از دشت های هرزه 
      چگونه باران 
      تلاشی بر آستانه ی مهر خواهد بود ؟
      ای رهاتر ازصلابت وشکوه
      از هجوم باغ به ایمان خود هراس دارم 
      بگذار وحشیانه در باغ 
      بیهوده در کویر 
      در تفرقه ی سنگ ها 
      هلهله ای مرا از جای خود بجنباند 
      ای قفس شکسته در نفس باغ 
      ای نفس شکسته در طراوت بیهودگی 
      شور آشکار کدام چشم خفته 
      در پنهان خود
      اندوه عشوه زنان را 
      در گریز از مهربانی می پوشاند 
      باز تهی می شوم 
      تهی از برخاستن زنی که 
      خیز آفتاب را 
      طعنه ای به سینه ی خود می دانست 
      طنین آفتاب را 
      پشت اسکلت  آتش گرفته خوف خود دار می زد 
      هیچ خورشیدی 
      متهورانه در آمیزش افروختن 
      پلک های خود را 
      در سینه ی زنان آشفته نمی گذاشت 
      بر خیز 
      طنین آفتاب هشدار ظنین زنی است 
      که مدام محنت نهفته خودرا 
      در سینه ها خفه می کرد 
      بازهم هم تهی می شوم 
      باز هم 
      تهی
      می شوم 
      محمدرضا آزادبخت 
       
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      ابوالحسن انصاری (الف رها)
      ۳ ساعت پیش


      سلام و احترام استاد آزادبخت عزیز
      بسیار زیبا بود خندانک خندانک خندانک
      بهمن بیدقی
      ۲ ساعت پیش
      با سلام و عرض احترام آقای آزادبخت بزرگوار
      زیبا بود
      درود بیکران بر شما
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      2