دوشنبه ۱۷ ارديبهشت
|
|
با خندە و نگاهی درعکس تو عجینم
ای لابهلای شکها محکمترین یقینم
|
|
|
|
|
من پر از عشقم به حد انفجار
کرده ام نیلوفری آبی شکار
|
|
|
|
|
پیچ مویت مرا شیدا کرد
مرا از عشق تو آگاه کرد
|
|
|
|
|
روزی خودم را به دار خواهم زد
روزی که نزدیک تر از فرداهاست.
|
|
|
|
|
همنشینی با بزرگان کار یک ارزن نیست
|
|
|
|
|
تکه های الماس
غزل بچشم تو میگویم و نمی خوانی
فقط به شوق تو میمانم و نمی مانی
دگر بیاد رخت مبت
|
|
|
|
|
مجنون به کربلا رسید و به گنبد نگاه کرد
|
|
|
|
|
یا زلزله به راهست یا سیل و برف و طوفان
کولاک کرده این شانس در سرزمین ایران
|
|
|
|
|
جهان چون دریایی زنده است
با موج های خروشان
|
|
|
|
|
چند وقتی است هوای غزلم بارانیست
آسمان کلماتم همه اش طوفانیست
|
|
|
|
|
من ندانستم آخر ،من که بود
از من و من ها به جا نقشینه ها
|
|
|
|
|
باد هم آگهـــی مرگ مرا خواهد برد
بنویسید که: "بد بودم" و جارم بزنید..
|
|
|
|
|
خاطرات را ،
می زنم ورق ...
|
|
|
|
|
در دنیای مجازی
یه لایک چیز کمی نیست !
|
|
|
|
|
رفیــقِ رنـــجِ دورانـم ، برایت قصـہ می خوانم
کہ جـان کَنـدن در این دوران ،بنـامِ زندگانی بود
|
|
|
|
|
غرقهی حیرتم و مات تماشای تو ام
نکند پیش خدا علت و امکان منی
|
|
|
|
|
دخترم من دختراین انقلاب
شعله ای در سرزمین آفتاب
من نفس با عطر قرآن می کشم
آیه آیه نور در جان می
|
|
|
|
|
مرگ غرق شدن در خوابی ست....
|
|
|
|
|
کام میزنم بر تن سیگار زود زود وتو نیستی...
بغض دارم وسیاه میشه روزگارم وتونیستی...
میجویم احوالتو
|
|
|
|
|
هرچند به خاک پیکر او افتاد
گلبرگ تنش شبی به هر سو افتاد
سرمست شد از عطر تنش هر گلزار
تا روی زمین
|
|
|
|
|
بوسه ای از لب شیرین تو...
|
|
|
|
|
سوزه عشق ..عارفانه 551
از دوری تو ای یار دردی است جاودانی
از پیکرم نمانده ،جز پاره استخوانی
غم
|
|
|
|
|
آدم
حوا
سیب
تو
من
عشق
تکرار می شود
و هربار بیشتر از قبل
از بهشتش
رانده می شویم
|
|
|
|
|
هر کجا شوری بود
من بان می اندیشم ،
هر کجا شادی بود
من دران غرق بودم
ونگوییم شور شادی وجوانی
|
|
|
|
|
قافله ی نگاه ما چون برسد به کوی تو
عقده ی دیرینه کند پیاده روبروی تو
خمره شکسته یک نظر،چه میشود ت
|
|
|
|
|
خدا بَکَ بَوارَ رِفتِ سختی
بیاری لیز دِ کُنجِ آشیونَهم
|
|
|
|
|
خدایا هر چه بودم ، از تو بودم
اگر عاقل و گر دیوانه بودم
من از شخص خ
|
|
|
|
|
بی زر نشاید عاشقی معشوقه ی خود را وصال . . .
|
|
|
|
|
گفـتی ببیـن چگـونه خـورشیدِ غزل شدی!
گـویــا غـــریــقِ شعــر از روزِ ازل شدی
|
|
|
|
|
خبری نیست از تو که من دیوانه
حیران سرگردان راهی می خانه ام
ِ
|
|
|
|
|
گفته ای با هرکسی میل سخن داری نگار
چون به ما آمد که از هرناکسی ناکس تریم
باد در گیسوی تو چون عشق ب
|
|
|
|
|
دل ما از سفر مرد ره عشق چرا می سوزد...
|
|
|
|
|
یک عمر به راحت طلبی درساحل ،
خیره ماندم ، زُل زدم به دریا
|
|
|
|
|
باد زوزه میکشد
صدای ناله ی زنی محبوس در باد
فکر پریشانم را بهم میریزد:
|
|
|
|
|
مرگ ای گمنام سر به زیر
پر کن پوچی پندار ما را
|
|
|
|
|
سن مرا کسی غیر از خورشید نمی داند
دوباره سالی نو تحویل میشود
و من یک سال به گذر زمان
|
|
|
|
|
خلاصه اینکه به لف و نشر به کار رفته در مصراع دوم دقت کنید
|
|
|
|
|
گر تو خواهی مخلصی پاکی دهی
از بد زهن اندیشه و نور ایمانی دهی
|
|
|
|
|
دست من خالی ولی قلبم پر از احساس بود
|
|
|
|
|
گوسفند رمه هستیم که از وحشت گرگ
توی صف منتظر منقل چوپان مانده
که هنوز عشق به رویای مصدق داریم
گ
|
|
|
|
|
گردیده جهان در خطردرد وبلایا
گردیده دچارتک ویروس کرونا
|
|
|
|
|
. درین دهلیز . . درین زنجیر . . تو از یک روزن کوچک . . چه می بینی ؟؟
|
|
|
|
|
انسانیت از شهرِ صد رنگِ ریا رفت
روباه پوشیده لباسِ ببر و شیری!
|
|
|
|
|
گم شدیم و ترسِ از تنها شدن داریم ما
|
|
|
|
|
ببخش اگر بی تو دفترم
دیگر یک کتاب نیست
|
|
|
|
|
تو روح القدوس عمر منی،
به نگاهت
مریم دلم را
آبستن می کنی!.
|
|
|
|
|
( مصطفی و خدیجه خانم )
رنگرز تار و پود زمستانم بود
|
|
|
|
|
آن بيخبر كه مي بود با ما سر جدل بِبر داشت
اول به پاس خدمت،جنگ و جدل5 بسر داشت
آ
|
|
|
|
|
شده دنیا قفس بی تو،پر از دردوهوس بیتو
چگونه ما کِشیم آخر در این دنیا نفس بیتو
|
|
|
|
|
خانه سرد و بی روح است
جای قلب آتشین من اینجا نیست
|
|
|
|
|
بگو که نمردهایم ما
ما که لبهامان متورم از بوسه نبوده هرگز
|
|
|
|
|
با صداقت می نویسم با کسی کاری ندارم
قلب خود را نزد یارم من امانت می گذارم
.......
|
|
|
|
|
مجنون نشدی تا که بفهمی
لیلای تمام قصهها نامرد است
|
|
|
|
|
زمان دل،گوشه ی دنج،عطر بهار
با هر قدم صدای پات آروم ميگم بارون ببار
|
|
|
|
|
خبرت هست مرا بی تو مجال نفسی نیست؟
زندگی بی تو چه بی حاصل و هیچش هوسی نیست
سوختم در تب هجران تو
|
|
|
|
|
مزن دیگر صدایم که آتش می زنند آیینه های سنگ خورده...
|
|
|
|
|
چگونه دیگران عاشق من بشن........
|
|
|
|
|
ازوقتیکه ، برای عشقی سخت ،
به روحم نظرانداخته ای
به جسمم و جانم ، شرر انداخته ای
|
|
|
|
|
همه در سکوت و اما تو پر از غزل سرایی
|
|
|
|
|
چون مرغ در قفس منشین بال و پر بزن
روزی بیا به عاشق دلخسته سر بزن
|
|
|
|
|
هرشب خواب می بینم
از راهی که رفته ای
باز می آیی
|
|
|
|
|
دریا با تو نفس میگرفت
در رویا رویی با شلاق های باد
چه مستانه میخندید!
|
|
|
|
|
من با نوای نبض تو, قافیه سازی میکنم
|
|
|
|
|
یک نگاه مهربان با رنگ آبی و زلال
میبرد دل را به سوی آرزوهای محال
|
|
|
|
|
زنم من بوسه بر پیشانی عشق
|
|
|
|
|
گم می شوم؛
بی تو
در خیابانی خسته
از چشم شهر
|
|
|
|
|
این زندگی آرامشِ ماقبلِ طوفان است
امواجِ غم دست از سرِ من برنمیدارد
تا استخوان سینه ام را نشکند در
|
|
|
|
|
شاعری از تو ، میسراید ،آه
گفته بودم که جا نزن اینجا...
|
|
|
|
|
روزه ی عشق تو گیرم که روم تا بسرایت
چه کنم من که رود سر ز تنم به هوایت
قلب من راهی این کوچه شده سر
|
|
|
|
|
نگاه مضطرب ریل های راه آهن
|
|
|
مجموع ۱۲۳۸۹۸ پست فعال در ۱۵۴۹ صفحه |