شنبه ۱ دی
|
آخرین اشعار ناب فرید امیدی
|
زمان دل،گوشه ی دنج،عطر بهار
با هر قدم،صدای پات،آروم ميگم بارون ببار...
لحظه ی وصل،سکوتت هست،دوستت دارم همین و بس
ندای تو،چهره ی تو وجود پر آرام تو هنوزم هست
گوشه گیره نگاه تو،فداي تو،سکوت چرا؟...
قلبم که هست،نگام که هست،دوری چرا؟...
بارون که هست،مهتاب که هست،پرسه بزن توی دلم
با صدای نبض دلم پیدا بکن آرامش رو توی دلم
عوض نشو،همین بمون، من با همین عادت دارم
حس عشق رو با این چشات فقط توی دلم دارم
خنده های زیر لبت،نگاه های دور از غمت داد میزنن منو میخوای
تو همه ی وجودمو با این دل و نگاهم ميخوای
چه غمی،چه مشکلی وقتی دلامون یکیه
وقتی ب هر سمتی میریم نگاهمونم یکیه
با هم میسازیم روی زمین آشیونه ی زندگی رو
بهت میدم یک قول ناب تا تهه این زندگی رو
قول بده تو تا آخرش کنار من هستی گلم
اسممو با یک میم آخرش صدا بزن آروم گلم
بدون عزیزم بی تو مریضم اگه نياي هم مريض میمونم
من همینم عوض نمیشم تا آخرش هم همین میمونم
قصه ی عشقمون رو تا آخرش بايد بريم
این رمان عاشقونه رو تا صفحه ی آخر عمر با هم بريم
يادته وقتی بهم گفتی امید بهت گفتم زندگیمی؟
خودت ديگه تا آخرش برو ببین معنی این زندگیمی.
#فرید...
|
|
نقدها و نظرات
|
درود بیکران ممنون | |
|
سلام و درود ممنونم. عالی بود | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.