« وجدان پاك »
آن بيخبر كه مي بود با ما سر جدل بِبر داشت
اول به پاس خدمت،جنگ و جدل5 بسر داشت
آن بي خبر برادر ، دشمن تَـرس زِ دشمن
لعنت بر آن برادر ،كه اول جفا نظر داشت
رسم برادري نيست ، جنگ و جدال6 و كينه
آن بي حيا برادر، رسمش به ما ضرر داشت
مِهـر برادري كـو ، فرياد از اين زمانه
مهـر برادري را ، رسم زمانه بر داشت
رسم زمانه گويا منظور آن همين بود
جنگ و جدال و كينه، اول به زير سر داشت
اي عارفان بـسنجيد ، رسم برادري را
آن رسم اگركه مي بود،جنگ از زمانه بر داشت
دنيـا هزار رنگس ، هر روزه رنگ رنگس
نـتوان زِ رنگ رنگش،جنگ و جدل بسر داشت
اين رنگ رنگِ دنيا ، بر عارفان عجب نيست
عارف1 تمام رنگش، رنگ نكو نظر داشت
فرياد از اين زمانه ، وَز مردمـان گمراه
هر رنگ نيك و بد را ،رنگ بَـتر2 نظر داشت
سر بسته صحبتت گوي ، دانا و عارف آن بود
كز رنگ رنگِ دنيا ، مهر و وفا بِـبر داشت
اي عابدان دنيا ، دنيا هـزار رنـگس
عابد نـمي تواند يك رنگ را نظر داشت
وجدان پاك انسان ، مِهـر برادري بود
فرخنده بخت هركس، بر مهر آن نظر داشت
وجدان ما به پاكي ،ياد از برادري كرد
مهـر برادري بود كز ما بر آن نظر داشت
جنگ و ستيز ، دور از تقوا و زُهد و علمس
جنگ آمد اَر به ميدان ما را ستيز تـر داشت
جنگ و ستيز بوده است ، دوران هـر زمانـي
آخر نتيجه اين بود جنگش دو صد خطر داشت
پندس به رستگاري ، آن نوجوان پسـر را
گوش پسربه هوش است،گرپندي از پدر داشت
رسم برادري را آن كور دل نـمي ديد
بر جاي رسم نيكو،كِـبر و دغل3 بَـتر داشت
آن بي وفا برادر ، رسـم وفا نـدانست
با رسم بي وفايي دائم به ما نظر داشت
مهرو وفا چه خوبست،دور از جدال و جنگست
بي مهر و بي وفا بود،رسمش به ما خطر داشت
بحثت حسن چه باشد،خوشبخت بود هركس
نيكو برادري داشت يا نيكتـر پسر داشت
٭٭٭
5- دشمني 6- نزاع
1- دانا – شكيبا 2- بدتر 3- غرور- مكر و حيله
هزاران
درود برشما
زیباوبامعنی سرودی بود
استادگرامی