چهارشنبه ۱۶ آبان
اشعار دفتر شعرِ چرخ نیلوفری شاعر مرتضی رحمانی صدیق(آریا خراسانی)
|
|
زندگی بی نور چشمت بی گمان زیبا نباشد
|
|
|
|
|
می چکد از چشم من شبنم که دلتنگم هنوز
|
|
|
|
|
نیمه شب در خواب من چشمان تو فانوس شد
|
|
|
|
|
درگیر جهانیم و گرفتار، چرا؟
آرامشِ گم در شبِ افکار، چرا؟
|
|
|
|
|
من به دام افتادم و او از شکارم بگذرد
می زنم من دست و پا او از کنارم بگزرد
|
|
|
|
|
سر عقل آمده دل گر شده دیوانه تو
تازه فهمیده،شده شاعر افسانه تو
|
|
|
|
|
چیست در چمشت،مرا اینگونه مرتد کرده است؟
دین و دل از من ربوده،راه من سد کرده است
|
|
|
|
|
"خم ابروی تو سر مشق کدام استادست"*
نقش رخسار تو در هر غزلی افتادست
|
|
|
|
|
((به غزلخوانی چشمان تو رو آوردم ))
منِ زاهد بِنِگر،رو به سبو آوردم
|
|
|
|
|
((تو سر مهر نداری ، دل من تنگ شده ))*
از جفاهای تو این زندگی ام لنگ شده
تو زدی ساز و به هر ساز تو
|
|
|
|
|
نازنینا عشق را در تو تماشا می کنم
میشوم غرق نگاهت،ترک دنیا میکنم
|
|
|
|
|
خبرت هست مرا بی تو مجال نفسی نیست؟
زندگی بی تو چه بی حاصل و هیچش هوسی نیست
سوختم در تب هجران تو
|
|
|